ایمان رحیم نصیریان؛ عبدالرزاق حسامی فر
دوره 22، شماره 2 ، اسفند 1403، ، صفحه 61-81
چکیده
طبق دیدگاه رورتی، هیچ مرجعی به نام حقیقت، برای سنجشِ ارزشهای اجتماعی وجود ندارد؛ رویههای مستقر در جامعه مبتنی بر هیچ حقیقتی نیستند بلکه محصولِ پویای گفتگو، اجماع، و توافقِ آزادانۀ اعضای جامعهاند. ...
بیشتر
طبق دیدگاه رورتی، هیچ مرجعی به نام حقیقت، برای سنجشِ ارزشهای اجتماعی وجود ندارد؛ رویههای مستقر در جامعه مبتنی بر هیچ حقیقتی نیستند بلکه محصولِ پویای گفتگو، اجماع، و توافقِ آزادانۀ اعضای جامعهاند. امیدواری رورتی به اینکه میتوان بدون توسل به حقیقت و صرفاً از طریق گفتگوی آزاد و گشوده، معیاری برای سنجش ارزشهای اجتماعی فراهم ساخت، انتقادات بسیاری را برانگیخته است. محوریترین بخش این انتقادات، مطابق با آنچه ریچارد برنشتاین «اضطراب دکارتی» میخواند، از این نگرانی حکایت دارد که اگر حقیقت وجود نداشته باشد، پس همه چیز مجاز خواهد بود. به عبارت دیگر، از نظر بسیاری از منتقدان، موضع رورتی در برابر حقیقت، و انکار بنیانهای ثابتِ باور و تعهدات اجتماعی از سوی او، ناگزیر به این معناست که ما هیچ معیار قابل اتکایی برای به نقد کشیدن باورها و رویههای جاری جامعه در اختیار نخواهیم داشت. هر یک از آنها به طرق مختلف استدلال میکنند که دیدگاه رورتی جامعه را از ظرفیت انتقادی لازم برای ارزیابی ارزشهای اجتماعی تهی میسازد. در این مقاله، با رویکردی تحلیلی، در چارچوب این خط انتقادی، دیدگاه رورتی را مورد بررسی قرار میدهیم. درصددیم نشان دهیم که این انتقادات بر اساس سوء برداشت و خوانشی نامنسجمِ از آرای او شکل گرفتهاند؛ طبق نتیجۀ این پژوهش، پراگماتیسمِ سیاسیِ رورتی، نه تنها به معنای انکارِ امکانِ نقدپذیری رویههای جاریِ جامعه نیست، بلکه کوششی است مبتکرانه برای ارائۀ طرحی از سازههای انتقادیِ غیرحقیقتمحور، که متناسب با اندیشۀ پستمدرن و برای رهایی آن از اضطراب دکارتی طراحی شده است.