مهرداد پارسا خانقاه؛ علی فتح طاهری
دوره 18، شماره 1 ، شهریور 1399، ، صفحه 21-40
چکیده
ژیل دلوز (Gilles Deleuze)، فیلسوف برجستۀ پستمدرن، در دو اثر سینماییِ خود، سینما 1: تصویر-حرکت و سینما 2: تصویر-زمان، روایت ژرف و منحصربهفردی از نسبت میان فلسفه و سینما ارائه میکند، که به نظر میرسد از نظریۀ ...
بیشتر
ژیل دلوز (Gilles Deleuze)، فیلسوف برجستۀ پستمدرن، در دو اثر سینماییِ خود، سینما 1: تصویر-حرکت و سینما 2: تصویر-زمان، روایت ژرف و منحصربهفردی از نسبت میان فلسفه و سینما ارائه میکند، که به نظر میرسد از نظریۀ فیلم متعارف فراتر میرود. همین ایدۀ پیوند درونی میان تصویر و واقعیت، یا سینما و هستیشناسیِ تصویر است که میان دیدگاههای او و رویکردهای متعارف نظری-سینمایی فاصلۀ زیادی ایجاد میکند. تصادفی نیست که فلسفۀ او با اولویت وانمایی و تصویر در پروژهای به نام «افلاطونگرایی وارونه» آغاز میشود. در این مقاله، با ترسیم تفکر سینمایی دلوز، اهمیت خاص آن را در جریان نقد فیلم و حتی در تفکر فلسفی نشان میدهیم، و به تحلیل این مسئله میپردازیم که دلوز چگونه سینما را شکلی از فلسفهورزی (و بالعکس) تلقی میکند و چگونه این دو حوزه میتوانند مرزهای یکدیگر را تغییر داده، بسط دهند؛ در عین حال، در این پژوهش میکوشیم قوتها و محدودیتهای رویکرد او را از منظر نوعی نخبهگرایی که در کتابهای او دیده میشود، بررسی کنیم. فهم تفکر سینمایی دلوز به ما اجازه میدهد که در مضامین سفت و سخت تفکر سنتی بازاندیشی کنیم و حتی پویایی متقابل و پیوند تفکر با پدیدههای مدرنی مانند سینما را به عنوان زمینهای که با حرکت، زمان و تصویر کار میکند، تشخیص دهیم.