سیده فاطمه نورانی خطیبانی؛ مریم سالم
دوره 18، شماره 2 ، اسفند 1399، ، صفحه 261-280
چکیده
محور اصلی این پژوهش پیبردن به رابطۀ فلسفه و دین در بحث آفرینش از نظر بوئثیوس است. بدین منظور مؤلفههایی همچون خلقت موجودات از عدم و علّتدانستن خداوند، الگوی خلقت، غیر موجَببودن خداوند در آفرینش، ...
بیشتر
محور اصلی این پژوهش پیبردن به رابطۀ فلسفه و دین در بحث آفرینش از نظر بوئثیوس است. بدین منظور مؤلفههایی همچون خلقت موجودات از عدم و علّتدانستن خداوند، الگوی خلقت، غیر موجَببودن خداوند در آفرینش، ازلیّت زمان و سرمدیّت خداوند، در رسائل کلامی به عنوان نمایندۀ کلام بوئثیوس و در تسلّای فلسفه به عنوان نمایندۀ فلسفۀ بوئثیوس به روش تحلیلی-توصیفی به صورت جداگانه و مقایسهای بررسی میشوند. در رسائل کلامی به این مؤلّفهها با توجه به آموزۀ آفرینش در کتاب مقدّسو تعالیم مسیحی پرداخته میشود؛ امّا در تسلّای فلسفه این مؤلّفهها بعد از پرداختن به تعریف خیر، اذعان به وجود خدای خالق و یکیدانستن خیر و خدا بررسی میشوند. با مقایسۀ مؤلّفهها، پیشفرضها، روش و غایت بوئثیوس از آفرینش در رسائل کلامی و در تسلّای فلسفه پیمیبریم کهپیشفرض بوئثیوس در تبیین این مقوله در هر دو، بر دو اصل خالقبودن خداوند و ضروریبودن وجود برای خداوند استوار است که او در این مورد متّکی بر قول کتاب مقدّس است. مؤلّفههایی که او از آموزۀ آفرینش در تسلّای فلسفه ارائه میدهد، مؤلّفههای آفرینش در رسائل کلامی را نقض نمیکند. او در هر دوی این آثار به روش مکتب نوافلاطونی وفادار است. تنها تفاوت در بحث مزبور این است که بوئثیوس در تسلّای فلسفه بر اثبات خیر اصرار دارد که البته تأکید میکند که خیر و خداوند یکی هستند و این گونه نیست که با اثبات وجود خیر در این رساله، بوئثیوس منشأ و مبدأ موجودات را چیزی غیر از خداوند بداند.