مرجانه سوزن کار؛ محمدرضا ریخته گران؛ شمس الملوک مصطفوی
دوره 17، شماره 1 ، شهریور 1398، ، صفحه 69-87
چکیده
در مقام تعریف غالبا صنعت را مجموعه ابزار و وسایلی میدانیم که توسط صنعتگر تولید شده است. همچنین است نگاهمان به هنر؛ مجموعه آثاری همچون نقاشی، شعر و غیره که هنرمند آنها را به وجود آورده است. در نگرشی ...
بیشتر
در مقام تعریف غالبا صنعت را مجموعه ابزار و وسایلی میدانیم که توسط صنعتگر تولید شده است. همچنین است نگاهمان به هنر؛ مجموعه آثاری همچون نقاشی، شعر و غیره که هنرمند آنها را به وجود آورده است. در نگرشی موجودشناسانه تعریفهای انسانمدار از این قبیل صحیح هستند، اما اگر در پی ذات یا حقیقت چیزها باشیم و بخواهیم شأن وجودشناسانه آنها را تعیین کنیم تعریفهای صحیح کافی نیستند؛ چرا که ذات هر چیز عبارت است از آنچه امکان داده تا آن چیز همان که هست باشد. بر این اساس، ذات صنعت و هنر نمیتواند تنها از شخص صنعتگر یا شخص هنرمند و نیز از دستساختههای آنها تعین پذیرفته باشد. در این نوشتار تلاش شده تا شأن وجودشناختی هنر و صنعت بر اساس نسبت انسان با وجود از نگاه هیدگر معلوم گردد؛ و با در نظر گرفتن این نکته که وی دورههای گوناگون تاریخ را اعصار وجود میداند و معتقد است وجود در اعصار گوناگون به انحاء متفاوت از جمله پوئسیس و گشتل خود را مکشوف کرده است، به این پرسش پاسخ داده شود که چرا این متفکر دوران یونان باستان را عصر هنر و روزگار کنونی را عصر صنعت نامیده است.