احمدعلی حیدری؛ رضا کاوندی
دوره 14، شماره 1 ، تیر 1395، ، صفحه 33-49
چکیده
کارل اشمیت با رسالة دورانسازش، «الاهیاتِ سیاسی: چهار گفتار در باب مفهوم حاکمیت»، بانیِ تحولی عمده در نظریه دولت و مفهومِ حاکمیت در عصرِ جدید شد. او در این رساله با طرحِ مفهومِ حاکمیت، معتقد است ...
بیشتر
کارل اشمیت با رسالة دورانسازش، «الاهیاتِ سیاسی: چهار گفتار در باب مفهوم حاکمیت»، بانیِ تحولی عمده در نظریه دولت و مفهومِ حاکمیت در عصرِ جدید شد. او در این رساله با طرحِ مفهومِ حاکمیت، معتقد است که مشخصة اصلی حاکمیت و حاکم، «تصمیم» و آن چیزی که قوامبخش و برپادارندة حاکم است، «امرِ استثناء» است. از اینرو، الاهیاتِ سیاسیِ اشمیت، دفاعیهای است از اصلِ دولتِ مطلقه و ردیهای است بر نظریة دولتِ لیبرال دموکراسی. از نظرِ اشمیت، لیبرالیسم سرآغازِ به حاشیه رفتنِ مفهومِ حاکمیت به مثابة موجودیتی تماماً و منحصراً سیاسی است. لیبرالیسم با منتقل کردنِ قدرتِ تصمیمگیریِ حاکم در برپایی و اعلامِ وضعِ استثنایی به نهادهایی گفتگومحور (همچون پارلمان)، عملاً دولت را بیخاصیت و از ریخت انداخته بود. مقاله پیشرو با تمرکز بر مفهومِ حاکمیت نزد فیلسوفانی همچون ژان بُدن و کلسن، به تبارشناسی و واکاویِ تفسیری-تاریخیِ این مفهوم در الاهیات سیاسیِ اشمیت پرداخته و سعی کرده است تا از خلال مفهوم حاکمیت، پیوندهایش با مفاهیمی چون تصمیم، استثناء و عرفیشدگی مفاهیم نظریة مدرن دولت را نشان دهد.