مهدی مومنی نیا؛ اصغر واعظی
دوره 21، شماره 2 ، اسفند 1402، ، صفحه 237-260
چکیده
در فلسفۀ شیزوفرنیک یا اُنتو-اِتیکو-اِستتیکِ دلوز-گتاری، هستی ارتباطی وثیق با زیباشناسی و اخلاق دارد؛ و این یعنی برقراری پیوندی انقلابی و بدیع میان حوزههایی که پیشتر منفک از یکدیگر دیده میشدند. ...
بیشتر
در فلسفۀ شیزوفرنیک یا اُنتو-اِتیکو-اِستتیکِ دلوز-گتاری، هستی ارتباطی وثیق با زیباشناسی و اخلاق دارد؛ و این یعنی برقراری پیوندی انقلابی و بدیع میان حوزههایی که پیشتر منفک از یکدیگر دیده میشدند. چنین نگرشی به هستی، مستلزم بازنگری در حوزههای پیشاپیش موجود است؛ این نگرش همچنین مستلزم نقد هر نهاد آموزشی، اجتماعی و درمانیای است که در روندِ آفرینشگرِ ماشینهای میلگر و امیال شیزوفرنیک و انقلابی مانع ایجاد میکند و سعی در سرکوب آن و القای الگویی غیر درون ماندگار دارد. از آنجاکه ماشینِ سرمایهداری و تمام مجموعهها و آپاراتوسهای تابع آن امیال شیزوفرنیک ماشینهای میلگر را محدود میسازد، لذا بیش از هر نهاد دیگری نیازمند نقد است؛ این در حالی است که نقد و تحلیلِ نهادهای سرکوبگر و سرمایه محور بسیار دشوار خواهد بود، زیرا این نهادها تمایلی وصفناشدنی در جهت آکسیوماتیک کردن هر امری -حتی انقلاب و هر آنچه مرتبط با فلسفههای شیزوفرنیک است- دارند. در این پژوهش میکوشیم ضمن طرح مسیر انقلابیِ فلسفۀ ژیل دلوز و فلیکس گتاری و نقدهای آن بر نظامهای سرکوبگر و آپاراتوسهای ذیل آن، نقش مفاهیم بنیادینی چون بسگانگی و سوبژکتیویته را تحلیل کنیم و تقابل حاصلشده میان فلسفۀ انقلابی و نهادهای سرکوبگر را در بحث از امکان انقلاب و خروج از موقعیّتهای ایزوتوپیک سرمایهداری بررسی و ارزیابی نماییم