محمد هادی حاجی بیگلو؛ احمد علیاکبر مسگری
دوره 16، شماره 2 ، اسفند 1397، ، صفحه 1-22
چکیده
در این نوشتار به نسبت بین زبان و منطق در فلسفۀ هگل خواهیم پرداخت. در ابتدا بین دو وجه مهم زبان، یعنی وجه نشانهشناسانه و وجه معناشناسانه، تمایز خواهیم نهاد. خواهیم دید زبان از وجه نخست صرفا بر مبنای قواعد ...
بیشتر
در این نوشتار به نسبت بین زبان و منطق در فلسفۀ هگل خواهیم پرداخت. در ابتدا بین دو وجه مهم زبان، یعنی وجه نشانهشناسانه و وجه معناشناسانه، تمایز خواهیم نهاد. خواهیم دید زبان از وجه نخست صرفا بر مبنای قواعد دستوری یا به منزلۀ ساختاری از نشانهها لحاظ میشود. اما هنگامی که، به شکل انضمامی، وجه معنایی زبان نیز در تحلیل وارد گردد، با زبان همچون قلمرو عام بازنماییها روبهرو خواهیم شد. از همین لحاظ است که هگل زبان را، به منزلۀ عرصۀ بازنماییها، مبنای نحوهای از شناخت به معنای آشنایی میداند که شرط و پیشفرض شناخت فلسفی ست. در وهلۀ سوم نشان خواهیم داد که زبان به منزلۀ مبنای نحوۀ شناختِ مبتنی بر آشنایی، همان نقطۀ آغاز سیر پدیدارشناسی روح است. به همین معنا ست که هگل پدیدارشناسی را نردبان صعود آگاهی عرفی تا سطح آگاهی فلسفی میداند. به تعبیر دیگر، پیشرویِ دیالکتیکیِ قالبهای آگاهی از سطح آگاهی و زبان عرفی آغاز میشود و به سطح منطق همچون حقیقت زبان میرسد. در این وهلۀ چهارم روشن میشود که مقام منطق دقیقا وارونۀ مقام آگاهی عرفی ست و از این لحاظ میتوان گفت زبان یعنی منطق بالقوه و منطق یعنی زبانِ بالفعل.