سیده اکرم برکاتی؛ یوسف شاقول؛ محمدجواد صافیان
دوره 17، شماره 2 ، اسفند 1398، ، صفحه 23-44
چکیده
مفهوم کنش در اندیشۀ هیدگر با فهم و طرحافکنی امکانها مرتبط است. طرحهایی که دازاین (چونان آنجای وجود) پیشمیافکند، تداعیگر طرح (plot) در روایت هستند. گرچه روایت از اصطلاحات هیدگری نیست، برخی مفسران ...
بیشتر
مفهوم کنش در اندیشۀ هیدگر با فهم و طرحافکنی امکانها مرتبط است. طرحهایی که دازاین (چونان آنجای وجود) پیشمیافکند، تداعیگر طرح (plot) در روایت هستند. گرچه روایت از اصطلاحات هیدگری نیست، برخی مفسران براساس مفاهیم تاریخمندی و زمانمندی دازاین، برداشت روایتگرایانهای از اندیشۀ وی داشتهاند. در این نوشتار بر تفسیری متمایز که مدعی روایتمندی بنیادین دازاین است، متمرکز میشویم و ارتباط آن با کنش را بررسی مینماییم. فرضیۀ اصلی ما این است که میان کنشمندی و روایتمندی دازاین، وابستگی متقابل و دوری هرمنوتیکی وجود دارد و هردو بهجهت مساوقت با فهم و طرحافکنی، در بنیاد و ساختار اگزیستانسیال دازاین همسرچشمهاند. هدف این بحث این است که نشان دهیم چگونه نحوۀ روایت و تفسیر ما از زندگی و فهم خویش، میتواند تعیین کنندۀ نوع کنشهای ما باشد. تحلیل این تأثیر، نقش مهمی در فهم ما از نحوۀ اثرگذاری انواع روایات از جمله داستانها، فیلمها، نقدها و ... بر رفتار و خودفهمی ما دارد. درخواهیم یافت که فهم ما از موقعیت و امکانهایی که داریم، نوع کنش ما را شکل میدهند و هر کنش بهمنزلۀ فهم، گسترهای از امکانها را میگشاید که در غیرآن صورت بر ما فروبسته میماند؛ این دور پیوسته ادامه دارد و عالم ما را میگسترد.