محمدحسین امامی؛ احمد فاضلی؛ حسین مصباحیان
مقالات آماده انتشار، پذیرفته شده، انتشار آنلاین از تاریخ 29 فروردین 1403
چکیده
مفهوم «اراده معطوف به قدرت» در فلسفه نیچه جایگاهی محوری دارد، اما تفسیر آن همواره محل بحث و جدل بوده است. در میان تفاسیر گوناگون، تفسیر روانشناختی، استعاری و متافیزیکی هر یک دریچه ای متفاوت به سوی ...
بیشتر
مفهوم «اراده معطوف به قدرت» در فلسفه نیچه جایگاهی محوری دارد، اما تفسیر آن همواره محل بحث و جدل بوده است. در میان تفاسیر گوناگون، تفسیر روانشناختی، استعاری و متافیزیکی هر یک دریچه ای متفاوت به سوی فهم این مفهوم پیچیده میگشایند. این مقاله با اذعان به عدم قطعیت کلی هرگونه تفسیری از ایدة نیچه، بر آن است تا نشان دهد که در مجموع و به طور نسبی، تفسیر روانشناختی ارادة معطوف به قدرت در مقایسه با سایر تفاسیر همخوانی بیشتری با فلسفهورزی نیچه دارد. بر پایة این تفسیر، ارادة معطوف به قدرت نه یک نیروی متافیزیکی و نه استعاره ای برای سلطه، بلکه گرایشی ذاتی در انسان برای خودشکوفایی، تایید زندگی و غلبه بر محدودیت ها است. این تفسیر با ایده های نیچه در خصوص چشماندازگرایی ، نقد اخلاق سنتی و مفهوم ابرانسان همسو است. برخلاف تصور رایج، تفسیر روانشناختی ارادة معطوف به قدرت نه تنها با جوهر اخلاق یعنی توجه به دیگری ناسازگار نیست بلکه از طریق تاکید بر تعالیجویی و خلق ارزشهای نوین به تعمیق آن یاری میرساند. با وجود چالشهایی که در تفسیر ایدة ارادة معطوف به قدرت نیچه وجود دارد، تفسیر روانشناختی ایدة مذکور میتواند نشان دهد که فراخوان نیچه برای پرورش انسانهایی قوی، خلاق و مسئول که بر خویشتن خویش تسلط داشته باشند، نسبتی با سلطه بر دیگران ندارد و از اینرو، ضرورت ظلم و خودکامگی علیه دیگران برای تحقق این آموزه یا بهمثابة نتیجة ضروری آن عمیقا مسأله برانگیز است.