پیمان جباری؛ محسن جوادی؛ محمد لگنهاوسن
دوره 20، شماره 2 ، بهمن 1401، ، صفحه 35-56
چکیده
نسبیانگاری اخلاقی یکی از مکاتب کهن فرااخلاقی است که به وجود ویژگیهای اخلاقی، و صدق و توجیه احکام اخلاقی میپردازد. با این حال، بخشی از بحثهای مربوط به نسبیانگاری متوجّه معناشناسی جملات نسبی است. ...
بیشتر
نسبیانگاری اخلاقی یکی از مکاتب کهن فرااخلاقی است که به وجود ویژگیهای اخلاقی، و صدق و توجیه احکام اخلاقی میپردازد. با این حال، بخشی از بحثهای مربوط به نسبیانگاری متوجّه معناشناسی جملات نسبی است. نظریات نسبیانگارانۀ سنّتی زمینهگرا هستند، به این معنا که احکام اخلاقی را دارای عنصری میدانند که به نحوی ارجاع به گوینده دارد. این دیدگاه نسبیانگاری را با چالشهایی مواجه میکند، از جمله اینکه اختلاف نظر که یکی از اسباب عمدۀ گرایش به نسبیانگاری است، به سوء تفاهم فروکاسته میشود. برخی نسبیانگاران اخیراً تلاش کردهاند تا نظریاتی ارائه دهند که با ثابت دانستن محتوای احکام، دچار مشکلات زمینهگرایی سنتی نباشد. یکی از این تلاشها، نظریۀ نسبیانگاریِ دربارۀ خود (de se relativism) اندی ایگن است. ایگن با ترکیب نظریۀ دیوید لویس درباب محتوای باور، نظریۀ رابرت استالنیکر درباب اظهار، و نظریۀ استعدادی دیوید لویس درباب ارزش، بر آن است که نظریهای نسبیانگارانه دربارۀ ارزش ارائه کند که با طبیعیانگاری، درونیانگاری احکام اخلاقی، و شناختیانگاری سازگار باشد، و از اشکالات دیگری که خودِ او بر زمینهگرایی وارد میکند مبرّا باشد. در این مقاله نظریۀ ایگن بررسی میشود و نشان داده میشود که نظریۀ او نهتنها از اشکالات وارد بر زمینهگرایی رها نیست، بلکه به دلیل پذیرش نظریۀ لویس در باب محتوای باور بار بیشتری بر دوش دارد که آن را نسبت به دیگر نظریات نسبیانگارانه مرجوح میسازد.