سید جمال سامع؛ محمد جواد صافیان؛ علی کرباسی زاده اصفهانی
دوره 20، شماره 1 ، تیر 1401، ، صفحه 55-75
چکیده
مقالۀ حاضر تأملات هایدگر را دربارۀ تفکر شاعرانۀ هولدرلین از منظر مسئلۀ اساسی رویآورندگی به غیر در نظر میآورد. پس از خارجشدن فلسفههای غربی از اطلاق اولیهشان، این مسئله پیش روی متفکران غربی قرار ...
بیشتر
مقالۀ حاضر تأملات هایدگر را دربارۀ تفکر شاعرانۀ هولدرلین از منظر مسئلۀ اساسی رویآورندگی به غیر در نظر میآورد. پس از خارجشدن فلسفههای غربی از اطلاق اولیهشان، این مسئله پیش روی متفکران غربی قرار گرفت که اگر دیگر امکان دفاع از اطلاق فلسفه و تمدن غربی میسر نیست، چگونه میتوان به دیگری و غیر نظر کرد؟ متفکران غربی، از جمله هایدگر، پرسش مذکور را چنان جدی مطرح کردند که از پی طرح آن، در جستوجوی راههای تازهای در تفکر به قصد پیجویی سرآغازهای اصیلتر برآمدند. در این مقاله کوششهای هایدگر در پیمودن این راه را با نظر به آنچه خود او «تفکر شاعرانۀ هولدرلین» نامیده است، دنبال میکنیم. بدون تردید، از نظر هایدگر شعر برخلاف تصور اندیشۀ متافیزیکی که آن را در مرتبهای فروتر از مفهومپردازی فلسفی قرار میدهد، جایگاه اصیلی است که در آن امکان آشکارگی اصیل عالم فراهم میشود. هایدگر در این آشکارگی اصیل، امکان فراروی از ضابطۀ غالب فرادهش غربی، یعنی ضابطۀ سوژه-ابژه را دنبال میکند. مادام که غیر (دیگری) بهمثابۀ ابژهای بیروح و خالی از هر نوع تمایز پیشاروی ما قرار گیرد، آنچه از مواجهه با دیگری برجا میماند، فقط شبحی رنگپریده از دگربودگی است که بهسختی نشانی از حقیقتِ دیگری دارد؛ بنابراین، پرسشهای راهنمای مقالۀ حاضر این است که چگونه میتوان در پرتو تفکر شاعرانۀ هولدرلین در جوار دیگری سکنی گزید؟ تفکر شاعرانه چه امکاناتی برای رویآورندگی اصیل به غیر فراهم میآورد؟