المیرا ارشدی طهرانی؛ محمد شکری؛ علی مرادخانی
دوره 21، شماره 1 ، شهریور 1402، ، صفحه 25-42
چکیده
هانا آرنت، متفکرسیاسی برجستۀ قرن بیستم، در آرائش دربارۀ ارتباط وثیق پراکسیس و غلبه بر تمامیتخواهی که آن را محصول از خودبیگانگی، انفعال و انزوای انسان مدرن میداند، مسیری متمایز از استادش مارتین ...
بیشتر
هانا آرنت، متفکرسیاسی برجستۀ قرن بیستم، در آرائش دربارۀ ارتباط وثیق پراکسیس و غلبه بر تمامیتخواهی که آن را محصول از خودبیگانگی، انفعال و انزوای انسان مدرن میداند، مسیری متمایز از استادش مارتین هایدگر پیموده است. آرنت به شیوهای پدیدارشناسانه به تحلیلی تاریخی دست میزند تا وضع بشر را از دوران پیشاسقراطی تا کنون، مورد بررسی قرار داده و نقش تقابلی نظر و عمل را در شکل گیری این وضعیت تبیین کند. پرواضح است که او در این مسیر، همانند هایدگر به نقد سنت متافیزیک غربی پرداخته باشد؛ اما آرنت برخلاف هایدگر که بر انکشافِ هستی دازاین بهمثابۀ آشکارگی حقیقت تأکید میکند، از «وجود» به «نمود» سویگردانی کرده و انکشاف را در آشکارگی کیستی عملورز که از طریق دو نمود عمل و گفتار در ساحت عمومی رخ مینماید، مورد بررسی قرار میدهد. آرای آرنت با تأکید بر لزوم حضور انسانها و همکنشیشان در سپهر متکثر همگانی بهمنظور برونرفت از بحران تمامیتخواهی، ازخودبیگانگی و غربت از کرۀ ارض، در تقابل با آنچه وی دازاین خود تنها انگاشته شدۀ هایدگری نامیده قرار گرفته و به بوتۀ نقد کشیده شده است. دازاینی که به عقیدۀ آرنت گرچه در-عالم-بودن است، اما غرق شدن در کثرت همبودهای خویش را عامل هرزهدرایی و سقوط به زیستنی متوسط و بیاصالت میپندارد و از اینرو زیستنی خداگونه و مثالی را در تفرد خویش ارحج میداند.