رضا - داوری اردکانی؛ مالک شجاعی جشوقانی
دوره 11، شماره 1 ، شهریور 1392، ، صفحه 9-26
چکیده
روشنگری قرن هجدهم یکی از مهمترین بنیادهای فرهنگ مدرن است و میتوان فلسفۀ معاصرغرب را دیالکتیک و گفتوگوی روشنگری و جریانهای منتقد آن دانست.گرچه سابقۀ مضامین فکری روشنگری را در اواخر قرون ...
بیشتر
روشنگری قرن هجدهم یکی از مهمترین بنیادهای فرهنگ مدرن است و میتوان فلسفۀ معاصرغرب را دیالکتیک و گفتوگوی روشنگری و جریانهای منتقد آن دانست.گرچه سابقۀ مضامین فکری روشنگری را در اواخر قرون وسطی و حتی قبل از آن ریشهیابی کردهاند، برای نخستین بار در جستار روشنگری چیست؟ (و البته به نحو تلویحی در نقدهای سهگانه و آثار سیاسی) کانت است که روشنگری و وضع مدرن صورتبندی فلسفی خود را مییابد. میشل فوکو،فیلسوف پست مدرن فرانسوی در باب رسالۀ روشنگری کانت، سهجستار منتشر کرده که نشانگر نوعی چرخش قابل ملاحظه در نگاه او به روشنگری است؛ نقد چیست؟(1978) کانت، روشنگری و انقلاب (1983) و روشنگری چیست؟(1984). این مقاله کوشیده تا از راه تحلیل و مقایسه چیستی روشنگری نزد کانت و فوکو به تبیین این چرخش بپردازد. فوکو روشنگری به مثابۀ یک دوره با اصول و مبانی جهانشمول را نفی کرده ، اما روشنگری به مثابۀ تداوم سنت انتقادی و هستیشناسیِ زمانِ حال (به عنوان یکی از جریانهای مهم سنت فلسفی غرب) را میپذیرد.