%0 Journal Article %T رفلکشن و سیر تطور مفهومی آن در تفکر فیشته %J فلسفه %I دانشکده ادبیات وعلوم انسانی %Z 2008-1553 %A معماری, زهره %A طالب زاده, حمید %D 2015 %\ 05/22/2015 %V 13 %N 1 %P 97-115 %! رفلکشن و سیر تطور مفهومی آن در تفکر فیشته %K رفلکشن %K شناخت %K کانت %K روش رفلکتیو %K فیشته %R 10.22059/jop.2015.56698 %X تفکر فلسفی غرب در عصر جدید، تحولی بنیادین پیدا کرد. دکارت با مقدم کردن اندیشه بر وجود، امکان شناخت در بستر وجود را مرتفع کرد و انسان، جهان و خداوند را مبدل به تصور و ایده نمود. در چنین شرایطی، مهم‌ترین مسئله این است که چگونه می‌توان به خود، خداوند و جهان شناخت پیدا کرد. تنها راه برای دکارت، حصول شناخت از طریق رفلکشن (reflection) در ایده‌های فکر، امتداد و کمال بود. از نظر او این کار از طریق شهود عقلانی صورت می‌گیرد. پس از دکارت، میراث او، یعنی شناخت از طریق رفلکشن، در تفکر غرب باقی ماند و جایگاه بسیار مهمی در شناخت پیدا کرد. هرچند اهمیت نقش رفلکشن در تفکر لاک، بارکلی، لایب‌نیتس و کانت بسیار آشکار است، اما رفلکشن در تفکر فیشته نقشی بنیادین پیدا می‌کند. در نظام فلسفی فیشته، شناخت مبتنی بر شهود عقلی است و شهود عقلی بر رفلکشن استوار است. فیشته بر این امر تصریح می‌کند که «شهود به معنای واقعی فقط برای رفلکشن فلسفی متعین می‌شود» . وی رفلکشن را به روش مبدل می‌کند. نویسنده درصدد اثبات این مطلب است که روش رفلکتیو در نظام فلسفی فیشته چیزی جز بسط و تحقق نقد اول کانت نیست. %U https://jop.ut.ac.ir/article_56698_a99bdb6537518c4b9feb4afd1d34e7e6.pdf