دانشکده ادبیات وعلوم انسانی
فلسفه
2008-1553
2716-974X
13
1
2015
05
22
معانی متفاوت سوژه در فلسفه ی آلن بدیو
1
20
FA
علیرضا
اسمعیل زاده برزی
دانشجوی دکتری فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی
alirezamarch65@yahoo.com
احمد علی
حیدری
دانشیار گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی
10.22059/jop.2015.56675
در این مقاله کوشیدهایم تا وجود نوعی ابهام را در کاربرد مفهوم سوژه در آثار آلن بدیو مشخص سازیم. این ابهام مربوط به وجود یک ناسازگاری و دودستگی میان تعبیرات مختلف بدیو پیرامون آن مفهوم است. این ناسازگاری به برانگیخته شدن تفاسیر مختلفی در این خصوص منجر شده است. ما با بررسی عبارات بدیو و ضمن توجه به رویکردهای مختلفی که نزد شارحان آثار وی وجود دارد نهایتاً پیشنهاد کردهایم که برای دست یافتن به یک فهم جامع از اندیشههای بدیو در خصوص مفهوم سوژه، بهترین راه پذیرفتن این است که این مفهوم در آثار بدیو دارای دو معنای متمایز (اگرچه مرتبط) است و کوشش در جهت ارائهی یک معنای واحد از سوژه در فلسفهی بدیو بهناچار موجب نادیده گرفتن دستهای از عبارات صریح او در این خصوص خواهد شد.
آلن بدیو,سوژه,رخداد,حقیقت,وفاداری
https://jop.ut.ac.ir/article_56675.html
https://jop.ut.ac.ir/article_56675_4f59ee8000ff50515967e25caa79e3a2.pdf
دانشکده ادبیات وعلوم انسانی
فلسفه
2008-1553
2716-974X
13
1
2015
05
22
تعریفِ «فلسفه» و «فیلسوف» در فایدونِ افلاطون
21
40
FA
ایمان
شفیع بیک
0009-0004-5006-662X
دانشآموخته دکتر ی فلسفه، دانشگاه شهید بهشتی
ishafibeik@yahoo.com
10.22059/jop.2015.56683
این مقاله تبیینی است از دگرگونی دیدگاه افلاطون نسبت به معنای «فلسفه» و «فیلسوف» در فایدون در مقایسه با آثارِ پیشین او. فایدون تأویلِ افلاطون از زندگی و فلسفه و مرگ سقراط بر اساس آموزههای فرجام شناختی اورفیوسی و فیثاغورثی است. او در خلال این تأویل، بدبینیِ معرفتشناختیِ خویش و راه برونرفت از آن را بازمیگوید. او سقراط را نمونهی آرمانیِ فیلسوفی میشناسد که با پی بردن به جهل خویش و موانع کسب معرفت در این جهان، روح خود را از دلبستگیهای مادی پاک و وارسته و آمادهی پرگشودن از زندان جسم ساخته است، تا بتواند در ساحتِ برینِ نامادی به معرفت نائل آید. بدینسان، افلاطون به تعریف خاص خود از «فلسفه» و «فیلسوف» دست مییابد. بر اساس تعریف او، فلسفه راه رستگاری، و فیلسوف کسی است که در جستوجوی معرفت خود را آمادهی مرگ و رستن از جهان میسازد.
افلاطون,سقراط,فایدون,فلسفه,فیلسوف,معرفت
https://jop.ut.ac.ir/article_56683.html
https://jop.ut.ac.ir/article_56683_79fd0a0db9a329749ecb8f489d8fc538.pdf
دانشکده ادبیات وعلوم انسانی
فلسفه
2008-1553
2716-974X
13
1
2015
05
22
نظریّهی اخلاقی زاگزبسکی: نظریّهی فضیلتمدار الگوگرا
41
58
FA
شیما
شهریاری
دانشجوی دکتری فلسفه پردیس فارابی دانشگاه تهران
shi.shahriyari@gmail.com
محمدحسین
نواب
استادیار دانشگاه ادیان و مذاهب
10.22059/jop.2015.56690
لیندا زاگزبسکی در نظریّهی فضیلتمدار الگوگرا گونهی جدیدی از نظریّهی اخلاقی مبناگرا را عرضه میکند که در آن اشخاص الگو پایهایترین مؤلّفهی اخلاقی در نظر گرفته میشوند. او در این نظریّه تلاش دارد تا تمام مفاهیم بنیادی اخلاق از جمله نتیجهی خوب و فعل صواب را از راه ارجاع مستقیم به شخص الگوی خوب تعریف کند. یکی از مهمترین پیامدهای این نظریّه در پسینی دانستن گزارههای اخلاقی نهفته است که این امر سبب توجّه ویژهی این نظریّه به اخلاق روایی میشود. زاگزبسکی در این نظریّه با تأکید بر نقش برجستهی عواطف در حوزهی اخلاق نشان میدهد که شخص الگوی خوب را باید از راه حسّ عاطفی تحسین و تمجید شناسایی کرد. او برای پیشبرد این دیدگاه خود، عاطفه را ادراکی معرّفی میکند که هم دارای حیث شناختی و هم دارای حیث ترغیبی است. از آنجا که این نظریّه بر کشش و جذابیّت خوبی مبتنی است، میتواند بنیان گیرا و جذّابی را برای اخلاق فراهم آورد و از همین روست که زاگزبسکی این نظریّه را برتر و موجّهتر از نظریّات دیگر اخلاقی به شمار میآورد. در این مقاله تلاش کردهایم تا گزارش مختصری از نظریّهی اخلاقی زاگزبسکی بدست دهیم و دیدگاه فلاسفهی دیگر را نسبت به این نظریه بیان کنیم.
نظریّهی فضیلتمدار الگوگرا,فضیلت,شخص الگوی خوب,عواطف,زاگزبسکی
https://jop.ut.ac.ir/article_56690.html
https://jop.ut.ac.ir/article_56690_48ecb100de826d5e3640083898546419.pdf
دانشکده ادبیات وعلوم انسانی
فلسفه
2008-1553
2716-974X
13
1
2015
05
22
اوصاف اخلاقی مستقل و وابسته؛ تعریف و تقسیمی نوین در اخلاق
59
78
FA
مسعود
صادقی
0000-0001-9733-3300
دانشجوی دکتری فلسفه اخلاق دانشگاه قم
masoud.sadeghi@kums.ac.ir
عسکر
دیرباز
دانشیار دانشگاه قم
10.22059/jop.2015.56691
تاکنون اوصاف اخلاقی مطابق با معیارهای گوناگون به مطلق و نسبی، فردی و اجتماعی، خادم و مخدوم، زمانمند و ابدی و... تقسیمشدهاند. حداقل فایده این تقسیمات و تفکیکات، کمک به ارتقای اخلاق پژوهی و نیز فاعلان اخلاقی در فهم بهتر و روشمندتر از ارزشها و ضد ارزشهای اخلاقی است. در این نوشتار تلاش شده مبتنی بر رابطه زمینهساز و لازم و ملزومی که ممکن است میان برخی از فضائل و رذایل وجود داشته باشد، اوصاف اخلاقی به دودسته کلی "مستقل و وابسته" و بهتبع آن دستهای دیگر تحت عنوان مستقل ـ وابسته یا دوگانه تقسیمشده و ازاینجهت یک تعریف و طبقهبندی نوین در اخلاقشناسی (و مشخصاً فرا اخلاق) عرضه و تبیین گردد. دو آزمون بهشت تخیلی و جهنم تخیلی دو محک برای تفکیک آسانتر اوصاف مستقل از وابسته است که با استمداد از تخیل اخلاقی این مهم را ممکن میسازد. در ادامه ضمن تشریح مصداقی و نیز محک این تقسیمبندی، بخشی از فواید و توابع نظری و عملی این تعریف و تقسیمبندی تازه مورداشاره قرارگرفتهاند.<br />
تقسیم اوصاف اخلاقی,فضائل مستقل,فضائل وابسته,رذایل مستقل,رذایل وابسته
https://jop.ut.ac.ir/article_56691.html
https://jop.ut.ac.ir/article_56691_aa690a3cbd843a9b6d712cd0bd220482.pdf
دانشکده ادبیات وعلوم انسانی
فلسفه
2008-1553
2716-974X
13
1
2015
05
22
داوری در داوری ملاصدرا میان عرفا و حکما در مسئله ذات حق
79
95
FA
حسین
غفاری
دانشیار گروه فلسفه دانشگاه تهران
hghafari@ut.ac.ir
غلامعلی
مقدم
0000000172818897
دانشجوی دکتری دانشگاه علوم اسلامی رضوی
gh1359@gmail.com
10.22059/jop.2015.56696
تبیین هستی شناسانه مرتبه حق از مسائل بنیادین مکاتب فکری دینی ازجمله عرفا و فلاسفه است. با پیدایش عرفان نظری عرفا در مقام تحویل شهود به معرفت حصولی برآمده و با پذیرش و تبیین اعتبارات وجود، ذات حق را، مرتبه لابشرط مقسمی معرفی کردهاند. حکما حقتعالی را وجود بشرط لا میدانند، و این مسئله از نقاط مورد اختلاف حکما و عرفا به شمار میآید. در این میان ملاصدرا و عدهای بهتبع او سعی کردهاند با تفسیر وجود لابشرط مقسمی به حقیقت وجود، تأویل لابشرط مقسمی مفهومی به کلی سعی و تحویل تشکیک خاصی به وحدت شخصی، میان اعتقاد حکما و عرفا جمع نموده و تعارض میان دیدگاه عرفا و حکما را رفع کنند. در این مقاله با روش تطبیقی تحلیلی نشان دادهایم که اولاً: حکما نهتنها با عرفا همعقیده نیستند، بلکه اساساً اعتبار لابشرط مقسمی را مفهومی اعتباری میدانند و آن را به عنوان مرتبهای واقعی در هستی قبول ندارند و ثانیاً: بر اساس مبانی حکمی دیدگاه عرفا ناشی از خلط حیطه معرفتشناسی با وجود شناسی است.
ذات حق,وجود بشرط لا,لابشرط مقسمی,وجود مطلق
https://jop.ut.ac.ir/article_56696.html
https://jop.ut.ac.ir/article_56696_b7f61370e2e737be3e7f73ecc86f8c3a.pdf
دانشکده ادبیات وعلوم انسانی
فلسفه
2008-1553
2716-974X
13
1
2015
05
22
رفلکشن و سیر تطور مفهومی آن در تفکر فیشته
97
115
FA
زهره
معماری
دانشجوی دکترای فلسفه دانشگاه تهران
zomemari@gmail.com
حمید
طالب زاده
0000000339869056
دانشیار گروه فلسفه دانشگاه تهران
talebzade@ut.ac.ir
10.22059/jop.2015.56698
تفکر فلسفی غرب در عصر جدید، تحولی بنیادین پیدا کرد. دکارت با مقدم کردن اندیشه بر وجود، امکان شناخت در بستر وجود را مرتفع کرد و انسان، جهان و خداوند را مبدل به تصور و ایده نمود. در چنین شرایطی، مهمترین مسئله این است که چگونه میتوان به خود، خداوند و جهان شناخت پیدا کرد. تنها راه برای دکارت، حصول شناخت از طریق رفلکشن (reflection) در ایدههای فکر، امتداد و کمال بود. از نظر او این کار از طریق شهود عقلانی صورت میگیرد. پس از دکارت، میراث او، یعنی شناخت از طریق رفلکشن، در تفکر غرب باقی ماند و جایگاه بسیار مهمی در شناخت پیدا کرد. هرچند اهمیت نقش رفلکشن در تفکر لاک، بارکلی، لایبنیتس و کانت بسیار آشکار است، اما رفلکشن در تفکر فیشته نقشی بنیادین پیدا میکند. در نظام فلسفی فیشته، شناخت مبتنی بر شهود عقلی است و شهود عقلی بر رفلکشن استوار است. فیشته بر این امر تصریح میکند که «شهود به معنای واقعی فقط برای رفلکشن فلسفی متعین میشود» . وی رفلکشن را به روش مبدل میکند. نویسنده درصدد اثبات این مطلب است که روش رفلکتیو در نظام فلسفی فیشته چیزی جز بسط و تحقق نقد اول کانت نیست.
رفلکشن,شناخت,کانت,روش رفلکتیو,فیشته
https://jop.ut.ac.ir/article_56698.html
https://jop.ut.ac.ir/article_56698_a99bdb6537518c4b9feb4afd1d34e7e6.pdf
دانشکده ادبیات وعلوم انسانی
فلسفه
2008-1553
2716-974X
13
1
2015
05
22
تلقی فیشته از مفهوم حق طبیعی و نقد هگل بر آن
117
135
FA
مهدی
میرابیان تبار
دانشآموخته دکترای فلسفه دانشگاه اصفهان
mehdi.mirabian@yahoo.com
10.22059/jop.2015.56702
<strong>یادداشت سردبیر:</strong><br /> مقاله با عنوان «تلقی فیشته از مفهوم حق طبیعی و نقد هگل بر آن» (مجله فلسفه، 43(1)، بهار و تابستان 1394، صص.: 117-135) که تحت نام آقای <strong>مهدی میرابیانتبار</strong> دانشآموخته مقطع دکترای فلسفه دانشگاه اصفهان منتشر شده بود از صفحه نشریه حذف گردید و بنابراین دیگر به عنوان بخشی از شماره منتشره تلقی نخواهد شد. دلیل این اقدام آن بود که مطابق بررسیهای بعدی صورتگرفته توسط ویراستار و سردبیر مجله این مقاله ترجمهای از مقاله با عنوان «Hegel's Critique of Fichte in the 1802/3 Essay on Natural Right» (James Clarke, Inquiry, 54(3), 2011, pp.: 207-225) بوده که مصداقی از سرقت علمی تلقی میشود. متأسفانه در زمان انتشار هیچ یک از داوران، سردبیر و ویراستار نتوانستند عدم اصالت مقاله ارسالی را تشخیص دهند؛ البته مسئولیت اصلی این اقدام متوجه نویسنده میباشد، چرا که از داوران نشریه خواسته نمیشود تا جدای از داوری محتوایی، اصالت مقاله را از جهت مسروقه نبودن مورد کاوش قرار دهند و وظیفه ایشان تنها تمرکز و کوشش حداکثری بر سنجش محتوای مقاله است و رنج مضاعف تشخیص اصالت مقالات به ایشان محول نمیشود. علاوه بر آنکه مجله نخستین مفروض خود را بر صداقت آکادمیک نویسندگان محترم مقالات ارسالی گذارده و اقدام مجزایی برای کشف خلاف این فرض صورت نمیدهد.<br /> از آنجا که در حال حاضر پشتوانه حقوقی قابل اتکایی برای برخورد با این قبیل تخلفات وجود ندارد و پیشتر نیز گزارشهای غیررسمی دیگری از وقوع موارد مشابه در سایر نشریات علمی کشور منتشر شده بود، مجله فلسفه دانشگاه تهران به منظور عمل به وظیفه و ایجاد سنتی جهت برخورد با انواع سرقت علمی به وقوع این رویداد اذعان و اقدام به اعلام عمومی این تخلف کرده است، و به منظور جلوگیری از تکرار موارد مشابه در صورت امکان برخورد حقوقی با آن را پیگیری خواهد نمود.<br /> از آقای جیمز کلرک نویسنده مقاله اصلی و نیز تمامی مخاطبان محترم نشریه بابت انتشار این مقاله غیراصیل عذرخواهی مینماییم.<br />
هگل,فیشته,حق طبیعی,آزادی,فلسفه سیاسی
https://jop.ut.ac.ir/article_56702.html
https://jop.ut.ac.ir/article_56702_c981449eca349f9f9dada7549d36fe68.pdf