2024-03-28T17:52:42Z
https://jop.ut.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=10504
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1399
18
2
جایگاه شهود در نظریۀ ادراک حسی پرایس
محسن
ابراهیمی
رضا
صادقی
دیدگاه پرایس در بحث ادراک حسی مبتنی بر دادههای حسی و نظریۀ آشنایی راسل است. او بین معرفت به دادههای حسی و پذیرش حسی تمایز میگذارد. از نگاه او، باور به جهان خارج در طی این دو مرحله صورت میگیرد. دادههای حسی حالات ذهنی هستند که موضوع شهود مستقیم و خطاناپذیر هستند و پذیرش حسی نیز نوعی عمل شبه شهودی است. دیدگاه پرایس نمونهای از «نظریۀ توجیه در بادی امر» در مبناگرایی درونگرایانه است که با دیدگاه معرفتشناسانی مانند چیزم، پالک و بونجور قابل مقایسه است. بسیاری از منتقدان، چنین دیدگاهی را خوشبینانه و نمونهای از مبناگرایی جزماندیش معرفی میکنند که مبتنی بر یک پیشفرض صرف، در باور به جهان خارج است. با این حال، چیزم با تکیه بر مفهوم «خود نمایانگری» دیدگاه او را اصلاح و تعدیل میکند. بونجور نیز با توجه به مسئلة انفعال در ادراک حسی و با تکیه بر استدلال بهترین تبیین، مبنایی برای دفاع از معرفت به جهان خارج فراهم میکند. حاصل این دفاعیات، نشان از لزوم توجه به معرفتی متفاوت از معرفت گزارهای، یعنی معرفت حضوری و نقش استدلال عقلی در باور به جهان خارج است. این توجه، به این شکل است که حقیقت معرفت، مشتمل بر جنبة حکایتگری از معلوم خودش است و با توجه به این جنبه، در صورت فرض سلامت حواس، آشکارشدن پدیدار حسی گواهی ابتدایی بر واقعیت خارجی است که از آن حکایت میکند و استدلال، بهترین تبیین دلیلی است که با کمک آن، این گواه در بادی امر، تبدیل به دلیل مناسب برای باور به جهان خارج میشود.
پرایس
ادراک حسی
شهود
توجیه در بادی امر
پذیرش حسی
معرفت به جهان خارج
2021
02
19
1
21
https://jop.ut.ac.ir/article_80207_a40e7b2240fb1298cd147961d1450223.pdf
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1399
18
2
دیدگاه ابن سینا دربارۀ مفاهیم فلسفی؛ معقول اولی یا معقول ثانی
سید احمد
حسینی
مریم
تبریزی
مقالۀ حاضر به ارائۀ تقسیمبندی جدیدی از معقولات اولی و معقولات ثانی در نظام فلسفی ابن سینا میپردازد و میکوشد بر اساس این تقسیمبندی جدید، جایگاه واقعی مفاهیم فلسفی را در نظام فلسفی ابن سینا نشان دهد. در دیدگاه رایج که به ابن سینا هم نسبت داده میشود، معقولات به دو دستۀ کلی معقولات اولی و معقولات ثانی تقسیم میشوند؛ که معقولات ثانی نیز خود به دو دستۀ معقولات ثانی منطقی و معقولات ثانی فلسفی تقسیم میشوند. در این مقاله بر اساس استدلالاتی که همگی در آثار ابن سینا ریشه دارند، نشان داده میشود که او در نظام فلسفی عقلگرایانۀ خود، نهتنها مفاهیم فلسفی را معقول ثانی نمیداند، بلکه اولیتر از هر مفهوم اولی میداند. ابن سینا با پذیرش درک اولیّات در مرتبۀ عقل بالملکه، نیاز به مفاهیم پایه و اولیه، درک مفهوم وجود توسط انسان معلق و نیاز به مفهوم وجود برای درک مفاهیم، نشان میدهد که مفاهیم فلسفی را معقول اول میداند؛ بنابراین، معقولات اولی از منظر ابن سینا به دو دسته تقسیم میشود: معقولات ماهوی و معقولات فلسفی؛ اما معقولات ثانی برای ابن سینا تنها مفاهیم منطقی را شامل میشوند. صراحت و ساختار مباحث ابن سینا به گونهای است که اشکالاتی همچون بدیهیبودن مفاهیم فلسفی و نه اولیبودن آنها و نیز اولیدانستن مفاهیم فلسفی توسط متأخران، خوانش ارائهشده در این مقاله را تضعیف نخواهد کرد.
معقولات اولی
معقولات ثانی
معقولات ثانی فلسفی
معقولات ثانی منطقی
ابن سینا
2021
02
19
23
42
https://jop.ut.ac.ir/article_80179_873267a5e5f3adca32c321ce6ee68542.pdf
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1399
18
2
تأملی بر تفاوت رهیافت هرمنوتیکی گادامر با هایدگر به مسئلة تناهیِ حقیقت
احمد
رجبی
در این نوشتار کوشیدهایم رویکرد انتقادی هرمنوتیک فلسفی گادامر به هایدگر را دربارة سنت و زبان متافیزیک از طریق بنیادیابی آن در تلقی متفاوت این دو متفکر از مسئلة تناهی حقیقت تفسیر کنیم. مقصود از تناهی حقیقت در اینجا، تأکید بر دسترسناپذیری بنیاد پدیداریِ پدیدار و عدم امکان بنیانگذاریِ حقیقتِ هستیشناختی بر حضور مطلق در بیواسطگی یا وساطت تام است. در این نوشتار میکوشیم بر اساس تفسیری اجمالی از تناهی رویداد حقیقت در اندیشة متأخر هایدگر ذیل مفهوم رویدادگی، نشان دهیم که گادامر چگونه ایدة محوری هایدگر، یعنی بیبنیادی و پوشیدگیِ رویداد حقیقت و بهویژه دسترسناپذیریِ آن را برای مفاهیم متافیزیکی ذاتاً متحول ساخته است و با نفیِ آغازگاه فراروندة اندیشة هایدگر از متافیزیک، آن را چگونه به مفاهیم متافیزیکی بازمیگرداند؛ از این طریق که گادامر مفهوم رویدادگی هایدگری را با رجوع به فلسفة هگل، بر اندیشة اینهمانی میان حقیقت و کل، و نیز با تفسیر کل به مثابة تاریخ روح، ذیل نظریة تاریخ تأثیر و تأثر تفسیر میکند و با رجوع به بحث چشمانداز و افق در پدیدارشناسی ادراک حسی هوسرل، تناهیِ حقیقت را به منزلة وحدتبخشیِ تامشوندة همواره اتمامناپذیر در گفتوگو میان فهم و سنت میفهمد.
هرمنوتیک
تناهی
حقیقت
رویدادگی
رویداد
پوشیدگی
2021
02
19
43
65
https://jop.ut.ac.ir/article_80184_97f29600ac2bfd840de3bd1dbd522f60.pdf
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1399
18
2
امر کلاسیک و سنّت تاریخی در هرمنوتیک گادامر
فاطمه
رجبی
محمد علی
رجبی
شهرام
پازوکی
در این مقاله بر بحث استطرادی گادامر دربارة چیستیِ وصف «کلاسیک» برای آثار هنری و ادبی تمرکز میشود و با شرح آن، به عنوان نمونهای که نحوة حضور و وجود امر تاریخی را در میانة زمانیبودن و داعیة حقیقت فرازمانیِ آن، به نحو بارزی نشان میدهد، کوشش میشود تا معنا و چگونگیِ تحققِ آنچه گادامر با استناد به هایدگر، وجود «تاریخمند» یا نحوة وجودِ «تاریخمندی» مینامد، بهروشنی و وضوح درآوریم. گادامر برای آثار کلاسیک، همزمان دو وجه «تاریخی» و «فراتاریخی» قائل است؛ بدین معنی که این آثار با وجود تحقق در گذشته، حضور و استمرارِ فرازمانی در تمامی اعصار دارند. از این حیث، گادامر تداوم امر کلاسیک را بیش از همه، مثالی آشکار از پیوستگی سنت میداند که همواره از گذشته با زمان حال پیوند دارد. در خلال این بحث روشن خواهد شد که فهم گادامر از تاریخمندیِ حقیقت، همچنین فهم او از نحوة داعیهداریِ حقیقت برای اثر هنری، و نیز نحوة نسبت دادنِ حقیقت به سنت تاریخی، به چه معنا از یک سو گرفتار فرض متافیزیکی یک عرصة فراتاریخی و ادعای سادهانگارانة عقلانیتِ بینسبت با واقعیت سنت تاریخی و حجیت خاص آن نمیشود و از سوی دیگر، به دام نسبیانگاری تاریخی و اصالت تاریخ نمیافتد و میتواند حضور پایدار حقیقت را در تاریخ نشان دهد.
اثر هنری
گادامر
امر کلاسیک
سنت
حجیت
تاریخمندی
حقیقت
2021
02
19
67
87
https://jop.ut.ac.ir/article_80172_e34e33fc6f3efaa377d9caebd15b60e8.pdf
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1399
18
2
ارسطو؛ فلسفه و وحدت نظام علوم
حامد
روشنی راد
مهدی
قوام صفری
علوم ریاضی، طبیعی و الهی، علومی متمایز، اما همزمان واجد نوعی وحدتاند؛ این نه وحدتِ جنسی، بلکه به تبعِ وحدتِ خاصِ معنایِ وجود، ساختاری ویژه است که وحدتِ بالنسبه یا وحدتِ به تقدّم و تأخّر نامیده میشود. این ساختار از طرفی عاملِ تمییزِ صناعاتِ علمی و ممانعت از خلطِ آنهاست و از طرفی، ضامنِ تمامیّت و یکپارچگیِ فلسفه است. بر اساس این فهم از وحدت، «فلسفه» نخست بر الهیّات اطلاق میشود، سپس بر طبیعیّات و سپس، در نسبت با الهیّات به تقدّم و تأخّر، بر سایر علوم اطلاق میشود؛ هر دانش نیز واجدِ بخشهایی است که با همین قاعده ترتیب یافتهاند و شبکۀ نظام علوم را قوام میدهند. در این مقاله به شیوۀ دستیابیِ ارسطو به این وحدتِ ویژه خواهیم پرداخت. ارسطو در کتبِ مقدّماتیِ متافیزیک، نخستدر آلفای بزرگ، حکمت را به شناختِ علل و مبادیِ نخستین تعریف میکند، در آپوریای اولِ کتاب بتا مبتنی بر این تعریف، سرگشتگی میانِ وحدت و کثرتِ حکمت را نشان میدهد؛ در گام بعد، در کتابگاما، برای رفع این سرگشتگی، نظریۀ خاصِ خود، یعنی ساختار واحد در کثیرِ حکمت را با توسل به این وحدتِ ویژه تثبیت میکند؛ بنابراین، آنچه «متافیزیک اعم» نامیده میشود، در حقیقت نه دانشی واحد و جدا از سایرِ علوم، بلکه به مثابۀ دانشی مرتبۀ دوم و مقوّمِ نظامِ علوم، تنها در ضمنِ کثرتِ علوم تحقق خواهد داشت.
ارسطو
حکمت
نظامِ علوم
وحدتِ بالنسبه
2021
02
19
89
110
https://jop.ut.ac.ir/article_80248_675c82e5bd412d6582e7964c9efedce1.pdf
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1399
18
2
تبیین تمایز علم از وجود ذهنی بر اساس دیدگاه جوادی آملی
نرگس
زرگر
جستار حاضر در پی ارائۀ تبیین روشنی از تفکیک علم و وجود ذهنی، از منظر جوادی آملی، به منظور حل برخی مشکلات شناختشناسی مبتنی بر حکمت متعالیه است. یافتههای مقاله را میتوان چنین برشمرد: 1. ضمن اینکه علم همواره حضوری است، حصولیبودن علم مربوط به وجود ذهنی است. وجود ذهنی وجودی ظلّی دارد و در پرتو علم موجود میشود، چراکه حصول حقیقت علم افاضه است از سوی خداوند. علم و وجود ذهنی هر دو قیام صدوری به نفس دارند؛ 2. ماهیت معلوم بالذاتِ درجۀ اول، خودِ علم است؛ اما ماهیت معلوم بالذاتِ درجۀ دوم، ماهیت شیء معلوم و موجود به وجود ذهنی است؛ 3. هنگامی که نفس به آن مرتبه میرسد که نور علم در آن میتابد، نور قوی، همان وجود علم است و در پرتو آن نور، نفس یک علم ظلّی همراه با صورت ذهنی، متناسب با ماهیت شیء خارجی در ذهن صادر میکند؛ 4. حصول علم حصولی مبتنی بر علم حضوری است؛ نفس در این هنگام با دو دشواری مواجه است: نخست، توان نفسانی انسان (که به تناسب آن)، نور علم به چه درجهای از قوّت به او افاضه شده است؛ دوم، ضرورت تبدیل علم حضوری خویش از موجود خارجی به علم حصولی؛ 5. پس، احتمال خطا در علم حصولی، برخلاف علم حضوری، وجود دارد؛ از اینرو، فاعل شناسا ادعای قطع و جزم بیاساس ندارد.
علم
وجود ذهنی
صورت ذهنی
معلوم بالذات درجۀ اول
معلوم بالذات درجۀ دوم
احتمال خطا
2021
02
19
111
129
https://jop.ut.ac.ir/article_80181_4a956146dbe5293e893b8b0fbb5333be.pdf
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1399
18
2
تنگنای ادراک ذات الهی در عرفان اسلامی و راه برونرفت از آن
روح الله
سوری
ذات الهی از نگاه عارفان «وجود لابشرط مقسمی» است که بهسبب عدم تناهی و عدم تعیّنش، هیچگونه ادراکی نمیپذیرد. پیامد ادراکناپذیری ذات، حکمناپذیری اوست که ازسوی عارفان تصریح شده است. نفی ادراک و حکم از ذات الهی با مشکلات مهمی روبهروست؛ مانند 1. پرستشناپذیری ذات؛ 2. تقابل با متون دینیِ گویای ادراک؛ 3. تقابل با بایستگی برخی احکام مانند «موجودبودن». برخی عارفان برای رهایی از مشکلات یادشده ادراک اجمالی ذات را پذیرفته و برهانهای ادراکناپذیری را به ادراک تفصیلی منصرف ساختند. ادراک اجمالی از نگاه ایشان سه تفسیر مهم دارد که همگی میکوشند ادراک بیواسطۀ ذات را به گونهای که متعلَّق ادراک، مستقیماً خود ذات باشد، توجیه کنند؛ اما برپایۀ عدم تناهی ذات، ادراک بیواسطۀ آن، حتی به گونۀ اجمالی نیز نارواست. این پژوهش با تقسیم ادراک به «بیواسطه» و «باواسطه»، چنین معتقد است: تحلیل فیض منبسط و مقام احدیت، و کشف نیاز آنها به حقیقتی ورای خویش، گونهای ادراک باواسطه از ذات به دست میدهد که در قالب مفهومهای اشارهکننده گزارش میشود. متعلَّق این ادراک، خود ذات نیست؛ تا از سوی برهانهای ادراکناپذیری نفی شود. متعلق این ادراک، بروننماییای است که فیض منبسط و مقام احدیت، نسبت به ماورای خویش (ذات الهی) دارند؛ این بروننمایی به مثابۀ ادراک باواسطۀ ذات قلمداد میشود.
ادراک ذات الهی
علم اجمالی به ذات
ادراک با واسطۀ ذات
بروننمایی احدیت
مفهومهای اشارهکننده
2021
02
19
131
154
https://jop.ut.ac.ir/article_80204_83cc86a47673626f1629aa11f73c0c73.pdf
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1399
18
2
زبان و ساختار منطقی ذهن در پدیدارشناسی هوسرل
علیرضا
فرجی
رابطۀ ذهن و زبان که امروزه بیشتر با نگاه فیزیکالیستی بررسی میشود، ارتباطی پرسشبرانگیز است. دانشمندان عصبشناسی و فیزیولوژیستها، این ارتباط را بیشتر با کاوش بر روی مغز انسان بررسی میکنند. فیلسوفان به نحو ویژه و با روش فلسفی، از نگاه هستیشناختی و معرفتشناسانه، این ارتباط را میسنجند و روانشناسان بر پایۀ ساخت و کار ذهن و روان انسان این کار را انجام میدهند. ادموند هوسرل، فیلسوف پدیدارشناس، باور دارد که زبان ابزاری برای انتقال معانیاست و نه بیشتر. برای وی ذهن ارجحیت و محوریت دارد. ذهن مأوای معانی ایدئالیاست که نهتنها آن را به شکل کامل دربرگرفتهاند، بلکه محتوای بیان، از نوع زبانی آن نیز چیزی خارج از معانی ایدئال نیست؛ به همین دلیل، هوسرل تلاش میکند خلوص بیانی زبان را در امر ایدئال و امر ذهنی جستوجو کند. از سوی دیگر، به نظر هوسرل، منطق مورد سوء برداشت قرار گرفته و میبایست با روشی نوین که به زعم وی، افزودن حیث التفاتیاست، بازتعریف شود؛ به همین دلیل، حیث التفاتی بر فرآیند شکلگیری اندیشه و طرح هوسرل، یعنی پدیدارشناسی استعلایی که مشتمل بر بحث منطق، ذهن و زبان میشود، سیطره یافته است. در این پژوهش تلاش میکنیم با تمرکز بر ارتباط میان ذهن و زبان، بنیان این فرآیند را تحلیل کنیم.
هوسرل
ذهن
زبان
منطق
پدیدارشناسی
حیث التفاتی
2021
02
19
155
174
https://jop.ut.ac.ir/article_80205_6926872051a5a6d1fa74b9d63c9141e0.pdf
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1399
18
2
ناسازگاری مفهومی ارادۀ آزاد از دیدگاه حکمت متعالیه
جمال
کدخداپور
سید حسن
حسینی
مسئلۀ ارادۀ آزاد به لحاظ تاریخی تطورات گوناگونی داشته است. آنچه در دورۀ معاصر با برجستهشدن علم تجربی مشاهده میشود، نسبت ارادۀ آزاد و تعیّنگرایی فیزیکی است. با وجود اینکه تعیّنگرایی فیزیکی در بعضی رویکردهای علم تجربی تضعیف شده است، همچنان این مسئله در فضاهای فلسفی به قوّت خود باقی مانده است. آنچه در این مقاله دربارۀ آن بحث شده است، به صورت برهان زیر میتوان نشان داد: 1. تعیّنگرایی یا درست است یا نادرست؛ 2. اگر تعیّنگرایی درست باشد، گذشته، آینده را و در نتیجه ارادۀ ما را متعیّن میکند و بنابراین، ارادۀ آزاد نداریم؛ 3. اگر تعیّنگرایی نادرست باشد، در یک جهان نامتعیّن، ارادۀ انسان از روی بخت و تصادف است و آزاد نیست؛ 4. بنابراین، در هر صورت ارادۀ آزاد نداریم. مقدمة اول، گزارۀ بدیهی و صادق است؛ مقدمۀ دوم، مفاد برهان پیامد است و مقدمۀ سوم، ادعای برهان شانس است؛ بند چهارم هم نتیجۀ منطقی مقدمات است. بررسیهای تطبیقی این مقاله نیز نشان داد که حکمت متعالیه هم با وجود پذیرش برهان شانس و عدم ارائۀ پاسخ پذیرفتنی به برهان پیامد، عملاً باید نتیجۀ نهایی این استدلال را که رد ارادۀ آزاد است، بپذیرد. در مجموع به نظر میرسد تاکنون راه حل نظری قابل قبولی برای مسئله ارادۀ آزاد معاصر یافت نشده است و باید در عقل عملی به دنبال راهحلی برای این مسئله بود.
ارادۀ آزاد
برهان پیامد
برهان شانس
تعیّنگرایی
حکمت متعالیه
2021
02
19
175
196
https://jop.ut.ac.ir/article_80176_e41c620ede2c0b584cc4b49913eaca31.pdf
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1399
18
2
تحویل و واقعگرایی ساختاری وجودی
سعید
معصومی
تحویل علمی یکی از مسائل مهم فلسفة علم است که به دیگر مسائل آن، از جمله به واقعگرایی علمی مربوط میشود. در این مقاله با اتخاذ موضعی مشخص دربارة «مفهوم تحویل» و «رویکرد به تحویل» که آن را رویکرد «ساختاری-پیشینی در زمان مشخص» نامیدهایم، به بررسی برقراری روابط حدی و روابط ساختاری میان دو نظریه میپردازیم. همچنین با فرض واقعگرایی ساختاریِ وجودی، بیان صریح جنبة معناشناختی مسئلة تحویل و فرض برقراری جنبة معرفتشناختی آن، به دو اشکال که به رویکرد ساختارگرایانه وارد شده است، پاسخ میدهیم؛ این دو اشکال، یکی اشکال ناشی از قضیة شفنر است و دیگری، اشکال هستیشناختی نامیده شده است. همچنین نشان میدهیم هیچیک از اشکالات به رویکرد ساختاری-پیشینی در زمان مشخص وارد نیست. همینطور استدلال میکنیم که ادعای قضیة شفنر به رویکرد ساختارگرایانه، به معنای عام هم وارد نیست، و اشکال هستیشناختی هم تنها به بهای هزینة گزاف فرضهای متافیزیکی نهچندان مقبول وارد میشود؛ یعنی تنها بر اساس فرضهای متافیزیکیای چون جوهر، اینبودن، ویژگی ذاتی، خودبودگی یا چیزهایی شبیه به اینها، که بر اساس آنها بتوان بین امور تمایز برقرار کرد، میتوان اشکال را وارد دانست؛ فرضهایی که هزینة قبول آنها بیش از قبول رویکرد ساختارگرایانه است.
تحویل علمی
واقعگرایی ساختاری
رویکرد معناشناختی
قضیة شفنر
مفهوم و رویکرد به تحویل
اشکال هستیشناختی
2021
02
19
197
219
https://jop.ut.ac.ir/article_80188_350c5b69a2d652dd2174e601d2fe7de5.pdf
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1399
18
2
قاعدۀ الواحد از منظر توماس آکوئیناس و ملاصدرا
محمد
ملائی ایولی
محسن
فهیم
مجتبی
جعفری اشکاوندی
قاعدۀ الواحد، به عنوان یکی از مهمترین قواعد فلسفی، در جهت تبیین پیدایش کثرات عالم از واحد همواره مورد توجه فلاسفه بوده است. اغلب فلاسفه مفاد آن را پذیرفته و برخی از متکلمان نیز منکر آن بودند. پذیرش قاعدۀ الواحد و اعتقاد به مبدأ واحد برای همۀ موجودات کثیر، فیسلوف را به مسئلۀ چگونگی صدور کثرت از خداوندی که از جمیع جهات واحد است، رهنمون میسازد. در این میان، توماس آکوئیناس و ملاصدرا نیز بر مبنای مبانی فلسفی و وجودشناختی خود، دیدگاههای خویش را دربارۀ آن بیان کردهاند. اینکه چگونه موجودات کثیر از واحد بسیط نشئت گرفتهاند، ذهن هر دو را به خود مشغول کرده است و باید همچون دیگر فلاسفه راهی برای آن مییافتند. این مقاله در نظر دارد با مطالعۀ آثار توماس و ملاصدرا و شارحان و محققان به شیوۀ تحلیلی و پژوهشی، نظر دو فیلسوف را دربارۀ قاعدۀ الواحد بررسی کند تا مشخص شود آیا آن دو به اصل قاعده اعتقادی دارند؟ دلایل ردّ یا پذیرش قاعده از نظر آنها چیست؟ هرکدام چگونه پیدایش کثرات از واحد را توجیه میکنند؟ توماس بر مبنای وجودشناختی خود به انکار قاعده پرداخته است و قائلان به آن را مورد انتقاد قرار میدهد؛ اما ملاصدرا با پذیرش اصل قاعده، به ترمیم آن پرداخته و بر اساس مبانی فلسفی خود، طرح نوینی از آن ارائه داده است.
قاعدۀ الواحد
توماس آکوئیناس
ملاصدرا
صدور
واحد
2021
02
19
221
241
https://jop.ut.ac.ir/article_80182_d57d3166e17599b05e2bae88f121aa69.pdf
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1399
18
2
دلالت واژۀ «هو» بر «وجود رابط» در زبان عربی عصر نزول؛ خوانشى منطقی-تاریخی از آثار فارابی و ابن سینا
رضا
نژادتبریزی
محمدرضا
ستوده نیا
رضا
شکرانی
پرسش این جستار از دلالت یا عدم دلالت واژة «هو» بر وجود رابط در زبان عربی عصر نزول قرآن است. بدین منظور، آثار ابن سینا به عنوان شاخصترین مدافع دلالت واژه صورتبندی شده است. این صورتبندی نشان میدهد استدلال وی ترکیبى از دو بخش منطقی و زبانی است. نگارندگان در گام نخست، این دو رویکرد را از یکدیگر تفکیک کرده و بخش منطقی استدلال وی را نقد کردهاند. سپس بخش زبانی استدلال او را برابر گزارش تاریخی فارابی از نزاع نهضت ترجمه بر سر برگردان مفهوم «هستی» به زبان عربی نهاده و آن را نیز مردود شمردهاند. در واقع گزارش فارابی درصدد تبیین چرایی و چگونگی جابهجایی این واژه توسط مترجمان نهضت ترجمه از زبان عربی طبیعی پیش از نهضت ترجمه به زبان علمی- فلسفیِ هنگامه و پس از آن است. مجموع نقدهای نوشتار و گزارش فارابی جملة کلیدی جستار را به دست دادهاند: واژة «هو» در زبان عربی عصر نزول قرآن بر وجود رابط دلالت نداشته است؛ بلکه برای نخستینبار برگردانندههای نهضت ترجمه چنین دلالتى برای واژه در نظر گرفتند. این برآیند به کشف نقشهاى تاریخی برای دلالت واژه بر وجود رابط، در کلیت زبان عربی نیز یاری رسانده است؛ چهبسا بتواند همراهى برای پژوهشهای همراستا در حوزة کشف معانی اصیل قرآنی نیز باشد.
ابن سینا
زبان عربی عصر نزول
فارابی
واژة هو
وجود رابط
2021
02
19
243
260
https://jop.ut.ac.ir/article_80178_504d2890e8d64f157321e707cbea9074.pdf
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1399
18
2
رابطۀ فلسفه و دین در آفرینش از نظر بوئثیوس با تکیه بر رسائل کلامی و تسلّای فلسفه
سیده فاطمه
نورانی خطیبانی
مریم
سالم
محور اصلی این پژوهش پیبردن به رابطۀ فلسفه و دین در بحث آفرینش از نظر بوئثیوس است. بدین منظور مؤلفههایی همچون خلقت موجودات از عدم و علّتدانستن خداوند، الگوی خلقت، غیر موجَببودن خداوند در آفرینش، ازلیّت زمان و سرمدیّت خداوند، در رسائل کلامی به عنوان نمایندۀ کلام بوئثیوس و در تسلّای فلسفه به عنوان نمایندۀ فلسفۀ بوئثیوس به روش تحلیلی-توصیفی به صورت جداگانه و مقایسهای بررسی میشوند. در رسائل کلامی به این مؤلّفهها با توجه به آموزۀ آفرینش در کتاب مقدّسو تعالیم مسیحی پرداخته میشود؛ امّا در تسلّای فلسفه این مؤلّفهها بعد از پرداختن به تعریف خیر، اذعان به وجود خدای خالق و یکیدانستن خیر و خدا بررسی میشوند. با مقایسۀ مؤلّفهها، پیشفرضها، روش و غایت بوئثیوس از آفرینش در رسائل کلامی و در تسلّای فلسفه پیمیبریم کهپیشفرض بوئثیوس در تبیین این مقوله در هر دو، بر دو اصل خالقبودن خداوند و ضروریبودن وجود برای خداوند استوار است که او در این مورد متّکی بر قول کتاب مقدّس است. مؤلّفههایی که او از آموزۀ آفرینش در تسلّای فلسفه ارائه میدهد، مؤلّفههای آفرینش در رسائل کلامی را نقض نمیکند. او در هر دوی این آثار به روش مکتب نوافلاطونی وفادار است. تنها تفاوت در بحث مزبور این است که بوئثیوس در تسلّای فلسفه بر اثبات خیر اصرار دارد که البته تأکید میکند که خیر و خداوند یکی هستند و این گونه نیست که با اثبات وجود خیر در این رساله، بوئثیوس منشأ و مبدأ موجودات را چیزی غیر از خداوند بداند.
رسائل کلامی
تسلّای فلسفه
آفرینش
عدم
سرمدیّت
خیر
2021
02
19
261
280
https://jop.ut.ac.ir/article_80183_3db861aadc537804ee21132e6b1285dd.pdf