2024-03-29T16:11:48Z
https://jop.ut.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=4635
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1390
9
1
دونز اسکوتوس و مسأله تشخص
سید حمید
طالبزاده
دونزاسکوتوس]1[ الهیدان و فیلسوف قرن سیزدهم و چهاردهم میلادی اهل اسکاتلند با الهام از سخنان ابنسینا و برداشت خاصی از آن و با قول به تشکیک در وحدت، مراتبی از آن را در اشیاء مورد توجه قرار داد و طبعیت لابشرط را به وحدت کمتر و شیء متشخص را به وحدت بالعدد توصیف کرد، این نظریه که به نظریه «صور متمایز» مشهور است، مناط تشخص را در هویات خارجی تبیین میکند و آن را نهایتاً در مفهوم «هذائیت» متحقق میداند. نوشتة حاضر ضمن بررسی تطبیقی مبادی دونز اسکوتوس باآراء ابنسینا، نظریة اسکوتوس را مورد انتقاد قرار میدهد.
: طبیعت
وحدت کمتر
وحدت بالعدد
هذائیت
صور متمایز
2011
08
23
5
22
https://jop.ut.ac.ir/article_35791_df11e29eebab9be621985a7836dcea5c.pdf
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1390
9
1
در ماهیت اَلَم و آیا اَلَم، شر بالذّات است یا شر بالعرض؟
علی
افضلی
یکی از پاسخهایی که فیلسوفان مسلمان به معضلی که در فلسفة دین به معضل شرور (مسألة شرور) معروف است دادهاند این است که « شرور یا اموری عدمیاند که شر بالذّاتاند- مانند ظلمت، فقر، جهل، مرگ و... ـ و یا اموری وجودیاند که شر بالعرضاند یعنی به خودیِ خود شر نیستند بلکه در تحلیل نهایی و عقلی از آن جهت شر محسوب میشوند که به امور عدمی (شرور بالذّات) منجر میشوند- مانند زلزله، طوفان،میکرب، سیل و... اما چون امور عدمی، علت ندارند پس شرور را نمیتوان به خالق منتسب کرد». اما یکی از مصادیق شرور، «اَلَم» است که دربارة ماهیت آن (یعنی وجودی یا عدمی بودن آن) و این که آیا اَلَم شر بالذّات است یا بالعرض، اختلاف نظر وجود دارد و بسیاری از متفکران مسلمان آن را نقضی بر پاسخ بالا تلقی کردهاند. هدف کلی این مقاله دو چیز است: بررسی ماهیت اَلَم با تکیه بر نقد و بررسی نظریه خاص ملّا صدرا در این مورد و پاسخ به این پرسش که آیا اَلَم، شر بالذّات است یا بالعرض؟ و طرح نظر خاص نگارنده مبنی بر این که هیچ یک از شرور عدمی، شر بالذّات نیستند و همگی شر بالعرضاند و فقط یک شر بالذّات وجود دارد که همان اَلَم است و آن هم امری وجودی است نه عدمی.
: فلسفه دین
فلسفه اسلامی
معضل شر (مسأله شر)
شُرور
اَلَم (درد)
فلسفه ملاصدرا
2011
08
23
23
38
https://jop.ut.ac.ir/article_35792_1548222a4bf8dd5a6312a2b6ae615906.pdf
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1390
9
1
تعالی اعمال و تجسد ارواح
سید محمد
موسوی
چگونگی رابطه نفس و مکتسباتش همواره مورد توجه فلاسفه بوده است. در این میان نحوة حصول علم و کیفیت تأثیر فعل و خُلق بر نفس از وجوه مهم خودشناسی در حکمت متعالیه است. تحقیق در این مسایل بر پایة مبانیای چون اصالت وجود، حرکت جوهری نفس، اتحاد عاقل و معقول و حدوث جسمانی نفس استوار است. ملاصدرا اثبات میکند که حقیقت نفس هر انسان حاصل تروّح (روحانی شدن) خصوصیات علمی و ملکات عملی و رسیدن به مرتبه اعلای نفس او است؛ همانگونه که حصول ملکات مختلف، خود مبدأ فاعلی صدور اعمال و صور علمی جزیی در مراتب نازل است.
: خودشناسی
حرکت جوهری
اتحاد عاقل و معقول
حدوث جسمانی
تروّح اعمال
2011
08
23
39
52
https://jop.ut.ac.ir/article_35793_67a7f9dbba6b45dc4a2d07cb0aab2204.pdf
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1390
9
1
نیچه و نقد روانشناسی اخلاقی کانتی
حمیدرضا
محبوبی آرانی
روانشناسی اخلاقی یکی از مباحث مهم در فلسفه اخلاق است که امروزه فیلسوفان اخلاق توجه خاصی بدان میکنند. تعدادی از شارحان اخیر فلسفه نیچه میکوشند تا با تقریر موضع نیچه در روانشناسی اخلاقی، در مقام موضعی نو و قابلتوجه، آن را در برابر موضع روانشناسی اخلاقی کانتی و این ادعای او قرار دهند که تبیینهای سومشخصیِ روانشناسی اخلاقی هیچ نسبت و ربطی با اخلاقی که بنا به ادعا از موضعی اول شخصی رفتارها و اعمال ما را هدایت میکند ندارد. یکی از مؤلفههای اصلی روانشناسی اخلاقی کانت مفهوم اراده و تأمل برای عمل است. در این مقاله نشان داده میشود چگونه، به نظر تعدادی از مفسران اخیر، نیچه با تبیین این مفاهیم بر اساس نظامی از امیال و بدون هیچ گونه توسل به فاعل یا ارادهای مستقل و مجزا آنها را از روانشناسی اخلاقی خود طرد میکند. نتیجه روانشناسی اخلاقی نیچه - اگر تحلیل او درست باشد- این است که تبیینهای سوم شخصی روانشناسی اخلاق نشان میدهند که موضع کانتی قابل دفاع نیست.
: روانشناسی اخلاقی
تأمل برای عمل
اراده
امیال و عواطف
2011
08
23
53
70
https://jop.ut.ac.ir/article_35794_99cf8ce256f4227390428c03fd19f14d.pdf
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1390
9
1
دریدا و واسازی استعاره
حسن
فتحزاده
درباره جایگاه استعاره در فلسفه دو دیدگاه رایج است؛ برخی از فلاسفه (بیشتر فیلسوفان تحلیلی) استعاره را قابل حذف دانسته، ایدهآل فلسفه را در متونی عاری از استعاره و مبتنی بر کاربرد دقیق و تحتاللفظی کلمات میبینند. برخی دیگر، استعاره را غیرقابل حذف و اساس مفاهیم فلسفی به شمار میآورند. دیدهگاه دوم معمولاً به فروکاهی فلسفه به سخنوری صرف، و در نتیجه اسطورهای، شاعرانه و غیردقیق دانستن فلسفه میانجامد. دریدا با استعاری دانستن زبان و خارج شدن از تقابل کلاسیک استعاری ـ تحتاللفظی، فلسفه را از جنس سخنوری میداند، بدون اینکه بر آن برچسب شاعرانه، غیردقیق و اسطورهای بزند. دریدا با واسازی استعاره، مرگ استعاره _ و در نتیجه مرگ معنای تحتاللفظی_، و همراه با آن، مرگ فلسفه به معنای کلاسیک و تاریخی آن را اعلام میکند. در این مقاله میخواهیم از این ادعا دفاع کنیم که معنا، از بیرون، زبان را کنترل نمیکند، بلکه خود برآمده از یکنوایی حاصل از خوشساخت بودن استعارههاست؛ استعارههایی که اساس زبان را تشکیل میدهند.
دریدا
استعاره
فلسفه
معنا
متافیزیک
سخنوری
2011
08
23
71
86
https://jop.ut.ac.ir/article_35796_a3f6a0ff741efa3096f795507b8b97d6.pdf
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1390
9
1
نظام فلسفی بابا افضل: طرحی نو در فلسفه اسلامی- ایرانی
سید مصطفی
شهر آیینی
سده ششم را در تاریخ فلسفه اسلامی-ایرانی میتوان نقطة عطفی بهشمار آورد، در این سده فلسفه با قرائت مشائی آن که در آثار فارابی و به ویژه ابنسینا ساخته و پرداخته شده بود، در مواجهه با انتقادات شدید غزالی دچار رکود شد و رفتهرفته زمزمه تفکرات فلسفی تازهای در قالبهایی غیر از نظام ارسطویی- ابنسینایی از جانب کسانی مانند شیخ شهابالدین سهروردی به گوش میرسید. یکی از اندیشمندان ایرانی که در این سده ظهور کرد افضلالدین محمد مرقی کاشانی بود. گرچه در تاریخ فلسفه اسلامی- ایرانی نامش به آوازه دیگر متفکران سدة ششم نیست، اما باید توجه داشت که او فیلسوف نوپردازی است که سبک فلسفهورزی خاصی دارد. بابا افضل به فراست دریافته بود که پس از انتقادات غزالی، تداوم تفکر فلسفی به شیوه مرسوم آن روزگار، یعنی به سبک مشائیان، آسان نیست و فلسفه مقبولیت خود را نزد مخاطبان از دست داده است. او به این اندیشه افتاد که طرحی نو در فلسفه دراندازد و راهی تازه پیشروی اندیشهورزان و دانشوران بگشاید. بابا افضل ایراد اصلی را در ستیز و مخالفت کسانی مانند غزالی و دیگران با فلسفه نمیدید، بلکه معتقد بود که فلاسفه رسالت اصلی خود را فراموش کردهاند و در انجام کاری میکوشند که از عهده فلسفه بیرون است.
: بابا افضل
وجود
خودشناسی
آگاهی
زبان فارسی
فلسفهورزی
2011
08
23
87
108
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1390
9
1
امکان نقضپذیری قاعده نقیضهای اعم و اخص مطلق
مهناز
امیرخانی
هر فرد آشنا به منطق میداند که اگر میان دو مفهوم کلی، نسبت عموم و خصوص مطلق برقرار باشد، همان نسبت - ولی با انقلاب- میان نقیضهای آنها نیز برقرار است. اما باوجود دلایل مستدل در اثبات این قاعده، منطقدان بزرگ دبیران کاتبی قزوینی(600- 675 ق) شبههای در این زمینه طرح کرده و با ذکر مثال نقضی از منطق موجهات (در خصوص امکان عام و خاص)، کلیت قاعده را مورد تردید قرار داده است. دو نامه طرح شبهه توسط کاتبی و دو پاسخ خواجه نصیرالدین طوسی، همگی به نحو مختصر و با بیانی موجز ارائه شدهاند. تحقیق حاضر به تبیین، تنقیح و بازسازی این مسأله میپردازد
: عموم و خصوص مطلق
نقیض عام و خاص مطلق
امکان عام
امکانخاص
2011
08
23
109
126
https://jop.ut.ac.ir/article_35798_26f92566f3ce308e6b2137e3c0c75df4.pdf