2024-03-29T11:39:26Z
https://jop.ut.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=7022
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1393
12
1
نقد و بررسی رویکرد تومیستهای تحلیلی به ویژه آنتونی ِکنی به وجودشناسیِ توماس آکوئینی
حسن
احمدی زاده
احیاء اندیشههای فلسفی و کلامی توماس آکوئینی در دورهی مدرن، همواره یکی از دغدغههای اندیشمندانی بوده که پاسخ بسیاری از معضلات فلسفی و الهیاتی عصر جدید را تنها در آثار او دستیافتنی میدانستند. این نحوهی نگرش به اندیشههای توماس که از دیرباز تاکنون، به تومیسم مشهور بوده است، از اواسط قرن بیستم، با پدید آمدن رویکردی نوپا به تفکر توماس با عنوان تومیسم تحلیلی، عصر تازهای از تومیسم را رقم زد. تومیستهای تحلیلی با بهرهگیری از فلسفهی تحلیلی بهویژه مبانی فلسفی و منطقی فرگه، تفسیرهای خاصی از اندیشههای فلسفی توماس آکوئینی ارائه کردهاند که توجه جدی دیگر طرفداران تفکر توماس را به خود برانگیخته است. این جریان نوظهور، با آنتونی کنی و تفسیرهای او بر آثار توماس به اوج خود رسید. آنتونی کنی با اتخاذ نگرشی فرگهای نسبت به وجودشناسی توماس، تلاش کرد تا تناقضات و چالشهای پیش روی نظریهی وجود در فلسفهی توماس را بنمایاند و وجودشناسی او را حاوی نظریههایی در خصوص وجود نشان دهد که از ارزش فلسفی چندانی برخوردار نیستند. در این جستار، بهتفصیل، بهنقد و بررسی رویکرد تحلیلیِ آنتونی کنی به وجودشناسی توماس آکوئینی خواهیم پرداخت.
تومیسم
وجودشناسی
فلسفهی تحلیلی
وجود
توماس آکوئینی
آنتونی کنی
2014
08
23
1
17
https://jop.ut.ac.ir/article_51913_be74e7fbcab6d04790e6b8f332c22870.pdf
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1393
12
1
غده صنوبری دکارت: مقری برای روح
علی
افضلی
زهره
عبد خدائی
تبیین رابطه نفس و بدن از مهمترین دلمشغولیهای فلاسفه دوآلیست میباشد. گرچه خاستگاه تفکر دوآلیسم به افلاطون بازمیگردد، اما رنه دکارت فیلسوف فرانسوی نیز نقش بهسزائی در تبیین، گسترش و شاید بتوان گفت در ترمیم و یا تصحیح این نظریه ایفا نموده است تا آنجا که گاه نظریه دوآلیسم به نظریه افلاطونی- دکارتی شهرت دارد. مهمترین چالش دکارت در این موضوع، نحوه ارتباط نفس با بدن است. دکارت غده صنوبری را که عضو کوچکی بوده و در مرکز مغز قرار دارد، بهعنوان مقر اصلی نفس و مکانی که در آنهمه افکار ما شکل میگیرند، معرفی میکند. این نوشتار در پی تتبع پیرامون جایگاه و نقش غده صنوبری در فلسفه دکارت میباشد.
غده صنوبری
دکارت
نفس و بدن
دوآلیسم
نفس
2014
08
23
19
38
https://jop.ut.ac.ir/article_51915_d2b754a24a9521fcc9b2ac4225d55b72.pdf
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1393
12
1
بررسی تطبیقی دیالکتیک ایمان و فهم در هرمنوتیک مولانا وآگوستین بر اساس آموزۀ «ایمان می آورم تا بفهمم »
منوچهر
اکبری
علی اکبر
رضادوست
آدمی بهعنوان موجودی فهیم، مدام با موضوع فهم سر و کار دارد و هر کُنش و واکنشش همراه با فهم است. این همارهگی و اهمیّتِ فهم، باعث شده که اندیشمندان، از دیر باز در پی شناختِ ساختار و راههای نیل به فهمِ درست باشند. آگوستین بهعنوان یک قدّیسِ اثرگذار مسیحی در طلیعۀ قرونوسطی و مولانا بهعنوان عارف و اندیشمندِ مسلمانِ اواخرِ این دوران، چنیناند. یکی از قواعدِ هرمنوتیکِ ایشان اعتقاد به تأثیرِ عواملِ وجودی در فهم است؛ این دو اندیشمندِ زمانۀ اتحادِ عاقل و معقول، ظروف مرتبطۀ حیطۀ فهم را جدای از حیطههای عاطفی و ارادی نمیدانند. پرچمِ این اندیشۀ مشترک، مزیّن است به آموزۀ آگوستینیِ «ایمان میآورم تا بفهمم» که با «ایمآنهمان تمییز و ادراک استِ» مولانا، همنوایی دارد. در تأیید این آموزه، نخست به بنیانهای مشترکِ فلسفیِ آن میپردازیم، سپس به دیدگاه مولانا مبنی بر لزوم همسنخی شناسنده با موضوع فهم. نهایتاً برآنیم که تفاوتِ فهم یا بدفهمیِ گهگاه این آموزه، محصولِ عواملی چون اختلافِ منظر و ندیدنِ مراتبِ ایمان و فهم در دو شکلِ دروندینی و بروندینی آن است. بنابراین ضمن معرّفیِ سه مرتبۀ ایمان و دو ساحتِ فهم، با دیالکتیکی دانستنِ رابطۀ آن دو، به تبیین و رفعِ این بدفهمیها میپردازیم.
فهم
ایمان
هرمنوتیک
آگوستین
مولانا
عوامل غیرمعرفتی
دیالکتیک
2014
08
23
39
59
https://jop.ut.ac.ir/article_51916_dee9666cc5d7a4d0b1313fd17dc8d464.pdf
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1393
12
1
پژوهشی در رابطه کلام و کتاب خداوند در حکمت صدرائی
محسن
پیر هادی
محمد رضا
کریمی والا
ملاصدرا با این تلقی که کلام: انشاء چیزی است که بر ضمیر و نهان متکلم دلالت میکند، اظهار میدارد که کلام الهی شامل موجودات و افعال خداوند میشود؛ پس اطلاق کلمه و کلام برجهان آفرینش صحیح است و خداوند هم به این اعتبار متکلم است. صدرالمتالهین، مراتب سهگانه کلام الهی را تبیین و بر این نظر است که کلام اعلی، عالم امر؛ کلام اوسط، عالم نفس و کلام نازل، عالم تشریع است. از نظرگاه صدرایی، اما میتوان هر کلامی را به نحوی کتاب و هر کتابی را کلام شمرد، پس کتابت الهی نیز بر مراتب سهگانه است، و خداوند در سه مرحله همانطور که متکلم است کاتب هم است. نکته دیگر در تفاوت کلام و کتاب است، که نه در رتبه؛ بلکه دو چهره از یک واقعیتاند، کلام مربوط به چهره وجوب و مبدأ فاعلی و کتاب مربوط به چهرة امکان و مبدأ قابلی است و تناسب هر دو در این است که هر دو جنبه آیت و نشانه داشته، مبدأ و غایت کلام و کتاب هر دوعالم عقل است.
کلام و کتاب خداوند
حکمت صدرایی
عالم عقل
نفس و تشریع
2014
08
23
61
79
https://jop.ut.ac.ir/article_51918_9c486e8ba8cde1e5c36b2f685f8a8169.pdf
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1393
12
1
عمل و نظر در اندیشهی هیدگر و کوششی برای قرائت میان فرهنگی از آن
احمد علی
حیدری
مقاله مترصد بیان این نکته است که در اندیشهی مارتین هیدگر مناسبات نخستین آدمی با عالم در عرصهی عمل شکل میگیرد و در این قلمرو آدمی به سبب واقعشدن در مناسبات ابزاری عالم ضمن بهرهمندی از معنیداری چندان در بند تأملات نظری نیست. با ظهور اختلال در این مناسبات هنگامیکه اشیاء از بستر و بافتار خود جدا میشوند مجالی برای نظر ورزی پدید میآید که حاصل آن ملاحظهی ابزارها، فارغ از پیوندهای معنا بخش آنها است. اخلاق در تلقی هیدگر که از نوع اخلاق مبتنی بر مبالات است بهرهای از دریافتهای وجودی اندیشمندان در ادوار تاریخی است که سپس تدوین و تفصیل مییابد. نظامهای اخلاقی در روزگار بحران یعنی در شرایط فقدان معانی وجودی چنان از مبادی خود دور میشوند که الزامات خود را از دست میدهند. ازاینروی تدوین دستورهای اخلاقی نو منوط به گذار از بحران و تجدیدعهدی تازه با هستی است. فلسفهی میان فرهنگی در این میان با توجه به ویژگیهای نفی مطلقانگاری و خویشتنمحوری میتواند به آراء هیدگر از منظر نسبت نظر و عمل نزدیک شود.
هیدگر
نظر
عمل
هستی
فلسفهی میان فرهنگی
2014
08
23
81
100
https://jop.ut.ac.ir/article_51919_a1dc309f31541611ea398b8bfacaf759.pdf
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1393
12
1
نوس: دانشِ علمی برهان ناپذیر و مَلَکهی معرفتی ارسطو (بخش دوم)
مهدی
قوام صفری
موضوع اصلی این مقاله بررسی چیستی نوس است. در این مقاله برای آشکار شدن چیستی نوس نخست روشن میشود که هم دانش علمی دو گونه است: برهان پذیر و برهان ناپذیر، هم نوس در آثار ارسطو با دو وجه نظر و به دو معنای درهمتنیده آمده است. از یک منظر نوس دانش علمی برهان ناپذیر، و از منظر دیگر نوس هکسیس و ملکهی معرفتی نفس است که در چشم ارسطو از این حیث سه کارکرد ویژهی اصلی دارد: تحصیل اصولی که دانش علمی بر آنها مبتنی است، درک کلیات در جریان ادراک حسی بالفعل، درک گزارههای کلی در جریان استقرا (اپاگوگه). این بدان معناست که نوس بهمثابه خاستگاه دانش علمی برهان پذیر هم خودِ فرایندِ فراچنگ آوردنِ دانش علمی برهان ناپذیر است هم نتیجهی نهایی آن فرایند. به نظر میرسد درک درستِ نکتهی اخیر ابهامهای موجود در باب چیستی نوس را از بین میبرد.
نوس
هکسیس
ملکهی معرفتی
اپیستمه
دانش علمی
دانش علمی برهان ناپذیر
اصول نخستین
2014
08
23
101
114
https://jop.ut.ac.ir/article_51920_2d32ded29f0884d09b4f16e8c9c4bd58.pdf
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1393
12
1
نسبت رفتارگرایی معرفتشناختی و عینیت از دیدگاه مک داول
سعیده
کوکب
مسئله اصلی در این مقاله بررسی نسبت رفتارگرایی معرفتشناختی و عینیت است. آیا میتوان باوجود اعتقاد به رفتارگرایی معرفتشناختی و کنار گذاشتن رویکرد مبناگرایانه به شناخت، گفتمان عینیت را حفظ نمود و ادعا کرد که در فرایند تحقیق پاسخگو به جهان هستیم؟ در این مقاله سعی بر این است که پاسخ مثبت جان مک داول به این سؤال موردبررسی قرار گیرد. بدینجهت نظریات مک داول در دو محور مطرح میگردد: نظریات سلبی که بیان کنندة تحلیل انتقادی او دربارة رویکردهای نادرستی است که در آراء ریچارد رورتی منجر به نفی شناخت عینی و اثبات همبستگی میشود، و نظریات ایجابی که بیانگر طرز تلقی خاص او به جهان، رویدادهای ذهنی، تأثیراتی که جهان بر ذهن میگذارد، تجربة ادراکی، فعلیت و اِعمال تواناییهای مفهومی، جایگاه تجربه در نظام توجیه و کسب شناخت عینی است. شیوة مک داول برای اینکه اثبات کند چگونه فعالیت عقلانی ما میتواند پاسخگوی به واقعیت باشد و چگونه تفکر ما شناخت عینی واقعیت را در اختیار ما قرار میدهد، شیوة جدیدی است که مبتنی بر تلقی سنتی از شناخت نیست؛ اما ازنظر او انکار مبانی شناخت به معنای انکار شناخت عینی و رابطة معرفتی با جهان نیست.
رفتارگرایی معرفتشناختی
عینیت
توجیه
تأثیر
فعلیت و اعمال تواناییهای مفهومی
2014
08
23
115
132
https://jop.ut.ac.ir/article_51921_950149142adb0b88282e479189dcf021.pdf
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1393
12
1
هردر و فلسفه فرهنگ
اصغر
مصلح
اندیشه یوهان گوتفرید فون هردر دامنه وسیعی دارد و برای سیر در اندیشههای وی باید به مباحثی مانند انسانیت، تاریخ و فلسفه تاریخ، انسانشناسی، فرهنگ و فلسفه فرهنگ آنگونه که او طرح کرده است پرداخت. با توجه به شرایط عالم معاصر و اهمیت یافتن پرسشهایی چون سرشت فرهنگ، نسبت میان فرهنگها و آینده فرهنگ، بازخوانی آثار هردر بهخصوص اندیشههای وی درباره فرهنگ لازم به نظر میرسد. حداقل فایده بازخوانی اندیشههای هردر آن است که با الگویی مناسب برای بررسی و تحلیل ژرف فرهنگ و پرسشهای موجود درباره آن آشنا میشویم؛ الگویی که برای پیگیری مطالعات نظری درباره فرهنگ ضروری است. در این مقاله به اندیشههای هردر درباره فرهنگ پرداختهشده و بهخصوص بر این نکته تأکید میشود که با هردر است که فرهنگ بهعنوان موضوعی برای فلسفه به اندیشه درمیآید و فلسفه فرهنگ شکل میگیرد. فلسفه فرهنگ سنتی فلسفی است که با هردر آغازشده و در سالهای اخیر به موضوعی کانونی در فلسفه آلمان تبدیلشده است. در ادامه پرسشِ نسبت میان فرهنگها در عالم معاصر، با توجه به الگوی هردر موردبررسی قرار میگیرد. موضوع نسبت میان فرهنگها موضوعی است که در سه دهه اخیر اهمیت بسیاری یافته و به نظر میرسد که بینش و تلقی هردر، یکی از بهترین الگوها برای ورود به چنین موضوعی است.
هردر
فرهنگ
فلسفه فرهنگ
تکثر فرهنگی
نسبیگرایی فرهنگ
انسانیت
2014
08
23
133
151
https://jop.ut.ac.ir/article_51922_8e6837160e9a12701fc105b861b17580.pdf