2024-03-28T17:03:27Z
https://jop.ut.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=9381
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1397
16
2
نسبت زبان و منطق در فلسفۀ هگل
محمد هادی
حاجی بیگلو
احمد
علیاکبر مسگری
در این نوشتار به نسبت بین زبان و منطق در فلسفۀ هگل خواهیم پرداخت. در ابتدا بین دو وجه مهم زبان، یعنی وجه نشانهشناسانه و وجه معناشناسانه، تمایز خواهیم نهاد. خواهیم دید زبان از وجه نخست صرفا بر مبنای قواعد دستوری یا به منزلۀ ساختاری از نشانهها لحاظ میشود. اما هنگامی که، به شکل انضمامی، وجه معنایی زبان نیز در تحلیل وارد گردد، با زبان همچون قلمرو عام بازنماییها روبهرو خواهیم شد. از همین لحاظ است که هگل زبان را، به منزلۀ عرصۀ بازنماییها، مبنای نحوهای از شناخت به معنای آشنایی میداند که شرط و پیشفرض شناخت فلسفی ست. در وهلۀ سوم نشان خواهیم داد که زبان به منزلۀ مبنای نحوۀ شناختِ مبتنی بر آشنایی، همان نقطۀ آغاز سیر پدیدارشناسی روح است. به همین معنا ست که هگل پدیدارشناسی را نردبان صعود آگاهی عرفی تا سطح آگاهی فلسفی میداند. به تعبیر دیگر، پیشرویِ دیالکتیکیِ قالبهای آگاهی از سطح آگاهی و زبان عرفی آغاز میشود و به سطح منطق همچون حقیقت زبان میرسد. در این وهلۀ چهارم روشن میشود که مقام منطق دقیقا وارونۀ مقام آگاهی عرفی ست و از این لحاظ میتوان گفت زبان یعنی منطق بالقوه و منطق یعنی زبانِ بالفعل.
آگاهی عرفی
زبان عرفی
شناخت از راه آشنایی
شناخت نظرورزانه
منطق
2019
02
20
1
22
https://jop.ut.ac.ir/article_71542_a0d53160e076cbd749fee1cd60f1c680.pdf
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1397
16
2
اصل پراگماتیکی: عالیترین مرحلة وضوح در پراگماتیسم پیرس
عطیه
زندیه
«اصل پراگماتیکی» مبنای پراگماتیسم پیرس است. او در تأسیس این اصل تحت تأثیر دکارت و اصطلاح «وضوح» او، و کانت و معنای «پراگما» از سوی اوست. پیرس ابتدا وضوح را از منظر دکارت و لایبنیتس معنا میکند، اما آنها را کافی ندانسته و مورد انتقاد قرار میدهد. پس از آن، اصل پراگماتیکی خود را ارائه میدهد و آنرا بهعنوان عالیترین مرحلة وضوح معرفی میکند. او در نامگذاری این اصل واژة «پراگما» (نه پراکتیک) را برمیگزیند، چون مطابق نظر کانت «تجربه» درمعنای پراگما دخالت تام دارد. این اصل، اصلی منطقی است که در نظریة تحقیق پیرس مطرح میشود و به آثار عملی محسوسی توجه دارد که درپی هر عقیدهای ایجاد میشود. پیرس در نظریة تحقیق از عقیده سخن میگوید آنگاه که انسان را آماده عمل میکند. او وظیفه فکر را ایجاد عادت، و هویت عادت را هدایت بهسوی عمل میداند. بدینترتیب، وی میان عقیده، عمل، عادت و آثار محسوس و عملی عقیده ارتباط برقرار میکند. این اصل همچنین اصلی معنا شناختی است که کارکرد اصلی آن برطرف کردن معضلات مابعدالطبیعه و روشن ساختن بیمعنایی برخی از گزارههای آن است.
اصل پراگماتیکی
وضوح
پراگماتیسم
پیرس
معنا
دکارت
لایبنیتس
2019
02
20
23
41
https://jop.ut.ac.ir/article_71544_f5953f6d3373dc3c7e89edebcb92cab7.pdf
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1397
16
2
ضرورت تعلیم فلسفه برای نیل به سعادت از دیدگاه محمّدبنزکریای رازی
ثریا
سلیمانی
عباسعلی
منصوری
اگرچه از بین رفتن اکثر آثار محمد بن زکریای رازی بررسی اندیشههای وی را دشوار نموده، اما مطالعه آثار به جای مانده از وی نشان میدهد که مسأله سعادت برای او یک مسأله مهم بوده است. در اندیشه رازی سعادت همان رهایی از درد و و رنج و رسیدن به بیرنجی است و چون عالم ماده مقرون و مشحون با رنج است و قوای جسمانی سبب پیوند ما با این عالم هستند، لذا سعادت انسان در رهایی از این عالم و قوای جسمانی است. زکریا معتقد است که انسان میتواند بدون کمک گرفتن از دین و تنها به کمک عقل و فلسفه این راه رهایی را بپیماید. وی فلسفه و داشتن سیرت فلسفی را تنها راه سعادتمندی و نائل شدن شخص به سعادت حقیقی میداند. و در نظام فکری او فلسفه و داشتن زیست فلسفی نقش ضروری و بدیل ناپذیر در بحث سعادتمندی نوع انسانی ایفا میکند. در این مقاله اثبات مدعاهای فوق و اینکه فلسفه چگونه میتواند سبب رسیدن به سعادت شود، به تفصیل مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
محمّدبن زکریای رازی
فلسفه
سعادت
عمل و نظر
2019
02
20
43
62
https://jop.ut.ac.ir/article_71538_a12c9aaeaaa5d9d674bbe8b76e6e2ded.pdf
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1397
16
2
انرگیا و انتلخیا: نقدی بر ارسطو از منظر رویکرد منادولوژیک
سید محمد علی
شامخی
سید محمدرضا
حسینی بهشتی
مقالهی حاضر کوششی است برای ارزیابی و نقادی نظریهی حرکت ارسطویی از منظر رویکرد منادولوژیک - رویکردی که میکوشد همه چیز را بدون دخالت معجزهآسای غیر، و صرفا با اتکا به درونزایی جوهر توضیح دهد. این رویکرد میراثی لایبنیتسی است و در این نوشته نیز چیستی آن با رجوع به منادولوژی لایبنیتس توضیح داده خواهد شد. اتخاذ رویکرد منادولوژیک در فهم نقادانهی ارسطو موجب پدید آمدن تعبیری متفاوت با تعبیر رایج از فلسفهی او خواهد شد که این تعبیر را تعبیر طبیعتشناسانه نام نهادهایم. در این پژوهش به مفاهیم انتلخیا، دونامیس/فوسیس و انرگیا پرداخته شده است. بخش اصلی این نوشتار با تکیه بر تعبیر طبیعتشناسانه به سراغ تمایز موجودات طبیعی و مصنوعی و جدایی متحرک و محرک میرود تا نشان دهد نظرات ارسطو در این حوزهها نه با رویکرد طبیعتشناسانه سازگارند و نه خود قدرت مقاومت در برابر انتقادات و پرسشها را دارند. این مقاله تلاشی است بران آشکار کردن این نکته که ارسطویی ماندن مستلزم گذر از ارسطو است. مقالهی حاضر رویکردی تاریخی و تبارشناسانه ندارد و صرفا تحلیلی است فلسفی دربارهی مفهوم خودمتحرک بودن، در موجودات غیرمجرد، از طریق خوانش ارسطو به اتکای منادولوژی.
انتلخیا
دونامیس
فوسیس
انرگیا
ارسطو
لایبنیتس
2019
02
20
63
85
https://jop.ut.ac.ir/article_71539_2fc465f56fecca717b9ad3271d8c9998.pdf
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1397
16
2
نظریه مرحلهای و تحلیل بقا بر اساس نظریه مشابهت زمانی
طیبه
شاهوردیان
محمد
سعیدی مهر
سید محمدعلی
حجتی
چهاربعدگرایی به عنوان یک هستیشناسی اشیای مادی بر این اعتقاد است که بقای اشیا در زمان، مشابه امتداد آنها در مکان است. یکی از نسخههای مهم این نظریه مشهور به نظریه مرحلهای، بر این باور است که اشیا عادی، مراحلی لحظهای هستند که به واسطه داشتن مشابههای زمانی مختلف در زمانهای مختلف بقا دارند. یکی از ایرادات عمده این نظر این است که این نظریه، در تبیین حقیقی بقای اشیا در زمان توفیقی ندارد. این نوشتار دو هدف دارد: ما نخست تبیین نظریه مرحلهای از بقا و برخی مسائل وابسته بدان (یعنی مسائل اتصاف زمانی، ارجاع و شمارش غیرزمانمند) را ارائه مینماییم و سپس به ذکر برخی از دشواریهایی که اتخاذ چنین رویکردی پدید میآورد، میپردازیم. با قطع نظر از نارسایی تحلیل نظریه مرحلهای از بقا و اتصاف زمانی و نقدهای مختلفی که از این حیث بر آن وارد شده است، چنین مینماید که راهبردهای آن در حل مشکل آن در شمارش غیرزمانمند مغایر ملاکهای متعارف وحدت و کثرت عددی میباشد.
چهاربعدگرایی
نظریه مرحلهای
بقا
اتصاف زمانی
ارجاع
شمارش غیرزمانمند
2019
02
20
87
105
https://jop.ut.ac.ir/article_71540_84dbc68ddc814470ebd51f789fdff18b.pdf
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1397
16
2
بررسی کارکردهای فطرت در اندیشهی غزالی، در مقایسه با آثار ابن سینا
ناهید
شبانی شهرضا
حسن
احمدی زاده
غزالی در آثار مختلفش، ابراز میکند که هر انسانی بر فطرتی بینشان (الفطره الاصلیه) متولد میشود اما این والدین هستند که انسان را از فطرت نخستینش به آئین خاصی سوق میدهند. او فطرت را در معانی مختلف و با رویکردهای متفاوت به کار میبرد. در رویکرد انسانشناسی دینی، از نظر غزالی، اولاً نمیتوان بهسادگی پذیرفت که فطرت اصلی انسان که با آن متولد میشود دقیقاً مطابق با اسلام است و ثانیاً برای رسیدن به حقیقت، باید به فطرت اصلی توجه نمود. همچنین غزالی در محک النظر و احیاءالعلوم، با رویکرد منطقی نسبت به فطرت، آن را گاهی مترادف با عقل میداند و گاهی ابزاری شهودی برای فرایند استدلالهای منطقی. در جستار حاضر بر آنیم تا به اهمیت مفهوم فطرت در اندیشهی غزالی و تأثیرپذیری وی در این بحث، از ابن سینا توجه کنیم و نشان دهیم که غزالی، گاهی فطرت را در مباحث انسانشناسانهی دینی مورد توجه قرار داده و گاهی در مباحث معرفتشناسانه و نیز در برخی از مبادی منطق. از این رو، غزالی و ابن سینا را در متن آثارشان مورد توجه قرار خواهیم داد، البته آثاری که در آنها از فطرت بیشتر سخن گفته اند، تا مقایسهی دقیقتری میان آراء آن دو در خصوص فطرت داشته باشیم.
غزالی
فطرت
انسانشناسی
عقل
منطق
دین
2019
02
20
107
125
https://jop.ut.ac.ir/article_71543_d36e794b43757a72e1649483287e2043.pdf
فلسفه
FALSAFEH
2008-1553
2008-1553
1397
16
2
عینیت مفاهیم و داوریهای اخلاقی در دیدگاه فیلیپا فوت؛ فهمهای متفاوت از نظریه خیر طبیعی و مسائل پیش روی آن
ستاره
عزت آبادی
سعیده
کوکب
تبیین عینیت مفاهیم و داوریهای اخلاقی، از جمله مهمترین دغدغههای فیلیپا فوت در طول عمر فلسفهورزیاش بوده است و دیدگاه او در این باب در آثار متأخرش، به عنوان اثری مهم و تأثیرگذار شناخته میشود. فوت در این دوره معتقد است که داوریهای اخلاقی، به دستهای از داوریها تعلق دارند که بر مبنای خیر طبیعی شکل میگیرند. در این دیدگاه، خیر طبیعی هر موجود زنده، با توجه به سبک زندگی گونهای که بدان تعلق دارد بدست میآید. در مقاله حاضر، ضمن شرح اجمالی دیدگاه فوت در تبیین عینیت احکام و داوریهای اخلاقی، با طراحی گفت و گویی میان منتقدان و مدافعان فوت، به بررسی قوت و ضعف نظریه خیر طبیعی خواهیم پرداخت و نشان خواهیم داد که نزاع میان مدافعان و مخالفان فوت، بر اختلاف میان دو رویکرد تفسیری از «زندگی انسانی» بنا شده است؛ رویکرد مبتنی بر سعادت و رویکرد مبتنی بر فاعلیت. گرچه رویکرد مبتنی بر فاعلیت میتواند تا حدی به نقدهای مطرح پاسخ دهد، اما خود اشکالات دیگری را پدید خواهد آورد.
فیلیپا فوت
عینیت مفاهیم و داوریهای اخلاق
خیر طبیعی
زیستشناسی تکاملی
سوژهمحوری اخلاقی
2019
02
20
127
150