احمد عبادی؛ الهام السادات کریمی دورکی
دوره 20، شماره 2 ، بهمن 1401، ، صفحه 193-211
چکیده
پژوهشهای فلسفی در باب ذاتِ آزادی انسان[1] (1809)، که به رسالۀ آزادی[2] نامبردار است، تلاش شلینگ برای بنیانگذاریِ نظام آزادی است. دغدغۀ اصلی شلینگ در این رساله رفع تقابلِ آزادی و ضرورت است، تقابلی که به ...
بیشتر
پژوهشهای فلسفی در باب ذاتِ آزادی انسان[1] (1809)، که به رسالۀ آزادی[2] نامبردار است، تلاش شلینگ برای بنیانگذاریِ نظام آزادی است. دغدغۀ اصلی شلینگ در این رساله رفع تقابلِ آزادی و ضرورت است، تقابلی که به نظر او مدار و محور فلسفه است. اصلی که در جستجوی بنیادی برای شکلگیریِ نظام و راهحلی برای سازگاری نظام و آزادی به آن تمسک میجوید «اینهمانی» بهمعنای صحیح آن است که در همهخداانگاری بهمثابۀ تنها نظام ممکنِ عقل ممکن میگردد. او با طرح و رد تعابیر ممکن و البته جبرگرایانه از همهخداانگاری بهویژه در نظام اسپینوزا و لایبنیتس، نهتنها به تصحیح آنها میپردازد، بلکه نشان میدهد که منجرشدنِ نظام همهخداانگاری به جبرگرایی نتیجۀ فهم نادرستِ هستیشناختی و سوءفهمهای حاصل از آن است. به دیگر سخن، زمینۀ نادرستی که ریشۀ چنین سوءفهمهایی شده، سوءتفسیر در معنای واقعیِ «است» و نقش رابط در گزاره است. در این پژوهش نشان داده میشود که بنابر نظر شلینگ چگونه سوءتفسیر از این اصل، امکان ناسازگاری نظام و آزادی را در تعریفهای مختلف از همهخداانگاری فراهم میآورد و تفسیر شلینگ از ضرورت توجه به «است» چگونه راه به پرسش هستیشناختی از معنا و حقیقتِ هستی در اندیشۀ ایدئالیسم آلمانی میبَرَد. خوانش انتقادیِ تلاش شلینگ برای رفع سوءتفسیرهای ممکن از اینهمانی، با اولویت مسائل هستیشناختی در موضوعات الهیاتی همچون همهخداانگاری و تبیین اصل اساسیِ واحدی برای برپایی یک نظام بهمثابۀ ساختار نظاممندِ هستی معنا مییابد.
[1]. The Philosophical investigations in to the Essence of Human freedom
[2] . Treatise on Freedom