نویسنده

چکیده

علم کلام در همه ادوار و نزد همه متفکران بر پایه ایمان استوار بوده است اگر چه برخی از متکلمین تفکیک عقل و ایمان راشرط لازم تحقق این علم دانسته اند اما ابتنای آن بر جوهر ایمان هرگز مانعی بر سر راه استدلالی بودن آن بشمار نرفته است در سنت مسیحی و از اواخر قرن سیزدهم جدایی میان عقل و ایمان شکل آشکاری به خود گرفت اکام همانند برخی از متفکران آن دوران نتوانست مرزهای مشترک عقل و ایمان و یا استدلال و برهان از یک طرف و باور و یقین دینی از سوی دیگر را یافته و تفاهم این دو گوهر گران قیمت را کشف نماید جدایی کلام و فلسفه در دیدگاه او نتیجه همین امر بشمار می رود مقاله حاضر کوششی است در تبیین مبانی تفکر کلامی اکام که تا اندازه ای جایگاه تفکر دینی آن دوره را نیز نشان می دهد

عنوان مقاله [English]

-

چکیده [English]

Theology has always been considered as dependant on faith by all thinkers throughout history. This has never impeded the progress of rational thinking in theological fields, in spite of the contention of some theologians that the differentiation of reason and faith is the necessary condition for the realization of theology. Within Christian tradition it was not until late 13th century that this differentiation came out in the open. William of Ockham, like some other thinkers of his time, could not see the common borders between reason and faith, religious belief and certainty. This made him unaware of the compatibility between these two valuable gems. The present article is mainly concerned with the foundational ideas in Ockham’s theology, which can also help illuminate the status of religious thought in the 13th century.

کلیدواژه‌ها [English]

  • -