حسن فتحی؛ مرتضی شجاری؛ زهرا گوزلی
دوره 17، شماره 1 ، شهریور 1398، ، صفحه 1-20
چکیده
در توماس زیبایی امری متافیزیکی است و با وجود پیوند دارد، از اینرو میتوان وجود را ریشه و اصل زیباییِ اشیاء تلقی کرد. صورت نیز مفهومی کلیدی در زیباییشناسیِ تومایی و اساسِ زیباییِ امور است. هر چیزی ...
بیشتر
در توماس زیبایی امری متافیزیکی است و با وجود پیوند دارد، از اینرو میتوان وجود را ریشه و اصل زیباییِ اشیاء تلقی کرد. صورت نیز مفهومی کلیدی در زیباییشناسیِ تومایی و اساسِ زیباییِ امور است. هر چیزی که وی راجع به زیبایی میگوید، بیانگر ابتنای آن بر صورت است. در نظام تومایی صورت شیء، با فعلیـت آن شیء مرتبط است. صورت، معیارِ درونیِ زیبایی شیء است. همچنین سه معیارِ عینیِ زیبایی که توماس ذکر میکند، هر یک، صراحتا یا به طور تلویحی، به مفهوم صورت اشاره میکند. از طرف دیـگر، توماس زیبایی را با شناخت مرتبط دانسته و ادراک امر زیبا را ادراکی شناختـی قلمداد میکند. فعلِ «دیدن» یا فعل «ادراک کردن» فعلی است که فاعل شناسا در طی آن یک واقعیت صوری را درک میکند. پس از نظر توماس، عمل ذهن شناساننده، شکلدهندۀ زیبایی است و صورت حلقۀ اتصالِ ذهنِ شناسندۀ زیبایی و شیء زیبا و به عنوان واسطهای است که ذهن، شـیء را از طریـق آن میشناسد. پس میتوان صورت را واسطۀ عین و ذهن تلقی کرد؛ زیرا صورت، هم جنبۀ معقول شیء زیبا است و هم اصل ساختاری شیء انضمامی است و با مؤلفههای عینی زیبایی در ارتباط است.