شیما شهریاری؛ محمدحسین نواب
دوره 13، شماره 1 ، خرداد 1394، ، صفحه 41-58
چکیده
لیندا زاگزبسکی در نظریّهی فضیلتمدار الگوگرا گونهی جدیدی از نظریّهی اخلاقی مبناگرا را عرضه میکند که در آن اشخاص الگو پایهایترین مؤلّفهی اخلاقی در نظر گرفته میشوند. او در این نظریّه تلاش ...
بیشتر
لیندا زاگزبسکی در نظریّهی فضیلتمدار الگوگرا گونهی جدیدی از نظریّهی اخلاقی مبناگرا را عرضه میکند که در آن اشخاص الگو پایهایترین مؤلّفهی اخلاقی در نظر گرفته میشوند. او در این نظریّه تلاش دارد تا تمام مفاهیم بنیادی اخلاق از جمله نتیجهی خوب و فعل صواب را از راه ارجاع مستقیم به شخص الگوی خوب تعریف کند. یکی از مهمترین پیامدهای این نظریّه در پسینی دانستن گزارههای اخلاقی نهفته است که این امر سبب توجّه ویژهی این نظریّه به اخلاق روایی میشود. زاگزبسکی در این نظریّه با تأکید بر نقش برجستهی عواطف در حوزهی اخلاق نشان میدهد که شخص الگوی خوب را باید از راه حسّ عاطفی تحسین و تمجید شناسایی کرد. او برای پیشبرد این دیدگاه خود، عاطفه را ادراکی معرّفی میکند که هم دارای حیث شناختی و هم دارای حیث ترغیبی است. از آنجا که این نظریّه بر کشش و جذابیّت خوبی مبتنی است، میتواند بنیان گیرا و جذّابی را برای اخلاق فراهم آورد و از همین روست که زاگزبسکی این نظریّه را برتر و موجّهتر از نظریّات دیگر اخلاقی به شمار میآورد. در این مقاله تلاش کردهایم تا گزارش مختصری از نظریّهی اخلاقی زاگزبسکی بدست دهیم و دیدگاه فلاسفهی دیگر را نسبت به این نظریه بیان کنیم.