نویسنده
چکیده
ابن رشد را عقیده بر آن است که ابن سینا در برهان وجوب و امکان تحت تاثیر متکلمین بوده و بر مشرب آنان مشی کرده و برهانی اقناعی آورده است بخصوص که از مفهوم واجب الوجوب بالغیر که معنای محصلی ندارد در تقریر این برهان استفاده کرده است
نویسند مقاله ضمن تقریر استدلال های این دو فیلسوف چنین نتیجه گرفته که تقریر ابن رشد نه تنها مبتنی بر وجوب و امکان نیست بلکه به بیان متکلمین در برهان حدوث نزدیک می شود زیرا منظور از ممکن نزد وی موجودی اس که عدم بر وی تقدم زمانی دارد علاوه بر این ابن رشد نتوانسته مفهوم وجب بالغیر را آن گونه که ابن سینا مراد کرده در یابد.
توماس آکویینی نیز گرچه برهان وجوب و امکان خود را مدیون ابن سینا و در اعتبارات ماهیت از ایشان پیروی کرده است در تبیین برهان وجوب و امکان به طریق ابن رشد نزدیک شده و ممکن الوجود را مشابه حادث زمانی فرض کرده است.
عنوان مقاله [English]
-
چکیده [English]
One of the well-known arguments for the existence of God is “the Argument from Necessity and Contingency”. The main components of this argument, as the name suggests, must be “necessity” and “Contingency”. It was Avicenna who first formulated the argument, according to whose account in “Shefa” and” al Esharat va al Tanbihat” it is the only argument for the existence of God that ends its task immediately, i.e. simply through the concept of being. This argument was criticized and rejected by Averroes, who presents another version of it after making some modifications in it. The argument was, however, approved of by Aquinas, the medieval philosopher and theologian, who regarded it as the best of all his arguments for the existence of God.
This article is concerned with the views of the three mentioned philosophers in an attempt to evaluate their conception and application of the two notions of “necessity” and “contingency”.
کلیدواژهها [English]
- -