نویسنده

چکیده

از اواخر قرن نوزدهم،مذهب تحصلی در علوم دچارسستی و تزلزل شد و بحثهای گوناگون درباب عینیت یا عدم عینیت علم سبب شد تامبانی نظری علوم جدید گرفتار بحران شود .ادموند هوسرل درآخرین اثرخود، بحران علوم اروپایی و پدیدارشناسی استعلایی ،این بحران را تشریح می کند و آن را به فرهنگ اروپایی و یا به صورت عام تر به تفکر غربی مربوط می داند.او برای غرب ،یک صورت نفسانی واحد قائل است که درتاریخ اروپا تقرر یافته است.
اما هیدگر مسئله علم را با توجه به فلسفه جدید و غلبه سوبژکتیویته درآن مطرح می کند.البته به نظر برخی شارحان هیدگر،نمی توان او را درردیف فیلسوفان علم قلمداد کرد؛بلکه هیدگر درمقام یک فیلسوف ،نظری وجودشناسانه به علوم جدید کرده است.هیدگر فارغ از ردواثبات و از موضع پدیدارشناسانه به شیوه خود می خواهد نحوه تفکری را که علوم جدید در بستر آن نشو و نما کرده اند،شرح دهد و از خلال آن نحوه دیگری از تفکر را نشان دهد.

عنوان مقاله [English]

-

چکیده [English]

-