نوع مقاله : علمی -پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار گروه علوم اجتماعی اسلامی دانشگاه تهران
2 دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران
چکیده
در اندیشۀ مدرن، عدالت بهطور عمده فضیلتی برای ساختارها و نهادهای اجتماعی دانسته میشود. در اندیشۀ کلاسیک، عدالت مجمع همۀ فضائل یا بالاترین آن دانسته میشده است و در عین حال، فضیلتی برای جامعه و فضیلتی برای انسان بوده است. مسئله پژوهش حاضر بررسی مفهوم عدالت در اندیشۀ اجتماعی فیلسوفان مسیحی قرون وسطاست. همچنین به دنبال آن است که مفهوم و کارکرد عدالت در فلسفۀ قرون میانه را در نسبت با نهادهای اجتماعی بازیابد. بر این اساس، با تأکید بر اندیشۀ اجتماعی پنج فیلسوف نامدار این دوره، جنبههایی از اهمیتیابی مفهوم عدالت واکاوی شده است. در میان فیلسوفان مسیحی، آگوستین بهعنوان آغازگر فلسفۀ نوافلاطونی و آکویناس بهعنوان اوج فلسفۀ ارسطویی مدرسی مورد توجه قرار گرفتند. علاوه بر این، آنسلم بهعنوان متأله برجستۀ مسیحی، اکهارت بهعنوان چهرۀ شاخص در عرفان مسیحی و نهایتاً مارسیلیه بهعنوان فیلسوف سیاسی تجدیدنظرخواه در سلطۀ دنیوی کلیسایی بررسی شدند. در این پژوهش که به روش توصیفی ـ تحلیلی سامان گرفته است، نهایتاً تعاریف و دلالتهای عدالت در اندیشۀ این پنج متفکر قرون وسطایی را در نسبت با پنج مقولۀ «تعریف عدالت»، «ساحت عدالت»، «تقسیمات عدالت»، «تحقق عدالت در جامعه» و «نسبت عدالت و قانون» دستهبندی کردهایم. آنچه در نتیجه مشخص است، این است که اندیشمندان نوافلاطونی عمدتاً به عدالت از منظر فردی نظر داشتهاند و به موازات بازخوانی دیدگاههای ارسطویی، توجه به عدالت از منظری اجتماعی پررنگتر میشود.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Justice in the Social Thought of Medieval Christian Philosophers
نویسندگان [English]
- Mohsen Saboorian 1
- Mohammad Hossein Jamalzadeh 2
1 Assistant Professor of Islamic Social Sciences, University of Tehran
2 Master student of Philosophy of Social Sciences, University of Tehran
چکیده [English]
Justice is known to be the virtue of social structures and institutions in modern social thought. In classical thought, justice was the sum of all virtues or the highest of them, and at the same time it was a virtue for society and a virtue for man. Evaluating the conceptual and functional evolution of justice can be a criterion for measuring the impact of various factors such as religion, culture, politics and economics in comparison with justice. The aim of the present study is to examine the concept of justice in the social thought of medieval Christian philosophers and seeks to restore the concept and function of justice in medieval philosophy in relation to social institutions. Accordingly, by emphasizing the social thought of five famous philosophers of this period, aspects of the importance of the concept of justice have been explored. Among Christian philosophers, Augustine was regarded as the initiator of Neoplatonic philosophy and Thomas Aquinas as the culmination of Aristotelian Peripatetic school. In addition, Anselm of Canterbury was regarded as a prominent Christian theologian, Meister Eckhart as a leading figure in Christian mysticism, and finally Marsilius of Padua as a revisionist political philosopher of ecclesiastical world domination. In this study, using descriptive-analytical method, it is concluded that the thinkers influenced by Neoplatonic thought, namely Augustine, Anselm and Eckhart, mainly considered justice from an individual perspective and Aristotelian thinkers, namely Aquinas and Marcellus, considered justice from a social perspective. In order to achieve that, they have considered the formation of the government and the centrality of the law necessary.
کلیدواژهها [English]
- Justice
- Medieval
- Social Thought
- Christianity
- Church