نوع مقاله : علمی -پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری فلسفه، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران.
2 استادیار گروه فلسفه، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران.
3 دانشیار گروه فلسفه، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران.
چکیده
«تاریخ» تحت تأثیر تفکرات هگل در قرن نوزدهم، جایگاه رفیعی به خود اختصاص داد. سپس برخی از تاریخنگاران با طرز تفکری پوزیتیویستی، ایدۀ تاریخنگاری علمی را مطرح کردند تا بر مبنای آن، تاریخ به علمی یقینی تبدیل شود و همانند علوم طبیعی جدا از ذهنیات پژوهشگر قرار گیرد. مسئلۀ اساسی که در این مقاله سعی داریم تا به بررسی آن بپردازیم چگونگی رابطۀ میان فلسفه و تاریخ است. مسئلۀ از اینجا آغاز میشود که تاریخگرایی آلمان با اعتقاد به نیروی هنجاری تاریخ، بر این مهم تأکید داشت که مورخ باید با کشف واقعیتهای محض و آشکارکردن معنای تاریخی آنها، جهتگیریای برای جامعه و فرهنگ فراهم کند. براساس این تصور از تاریخ، عملکرد اجتماعی و فرهنگی فلسفه به چالش کشیده شد. در این اوضاع نابسامان که فلسفه را با بحران هویت روبهرو ساخته بود، طرحهای نیچه و دیلتای، یعنی جنبش گسترده و متنوع «فلسفۀ حیات» به نیروی محرکۀ تجدید فلسفه در قرن 19 تبدیل شدند. نیچه و دیلتای در این موضوع اتفاق نظر داشتند که تاریخنگاری جامع در درک خود از انسان، مسئلۀ نسبیتگرایی را به وجود آورده است که موجب «انحلال» و «بدبینی» میشود و نمیتواند آیندۀ فرهنگ بشریت را پیشبینی کند؛ ازاینرو، خواستار فلسفۀ جدیدی شدند که باید هدف فرهنگ بشری را آشکار و از پیشرفت آن در جهت رسیدن به هدفش حمایت کند. آنها با اینکه در برابر نتایج نقد تاریخی، مسیری مشابه برای تأیید اقتدار فرهنگی فلسفه انتخاب کردند، اما به یک راهحل کاملاً متفاوت رسیدند. نیچه پادزهرها علیه تاریخگرایی را «فوق تاریخی» میخواند که شامل هنرِ نحوۀ فراموشکردن تاریخ و زندگی در افقی محصور و تعین شده است؛ یعنی داشتن این استعداد که چه وقت باید تاریخ را حس کند و چه وقت باید آن را کنار بگذارد. به عقیدۀ وی این هر دو روش به صورت همسان برای تندرستی فرد، سلامت یک ملت و فرهنگ لازماند. دیلتای برخلاف نیچه، تاریخ را پادزهر و درمان شکستهای فلسفۀ زندگی میداند: تاریخ اگر زخم ایجاد کند، باید آن را نیز درمان کند.
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
Review and Comparative Study of Nietzsche's and Dilthey's Thinking in Relation to History
نویسندگان [English]
- Hassan Gheybipour 1
- Ali Karbasizadeh 2
- Mohammad Safian 3
1 PhD candidate, Department of Philosophy, Faculty of Literature and Humanities, University of Isfahan, Isfahan, Iran.
2 Department of Philosophy, Faculty of Literature and Humanities, University of Isfahan, Isfahan, Iran.
3 Associate Professor, Department of Philosophy, Faculty of Literature and Humanities, University of Isfahan, Isfahan, Iran.
چکیده [English]
History, under the influence of Hegel's thoughts in the 19th century, took a high place. In the following, some historians with a positivist way of thinking proposed the idea of scientific historiography. Based on that, history becomes a definite science and, like natural sciences, it is separated from the researcher's mentalities. The problem starts from here that German historicism, believing in the normative force of history, emphasized the importance that the historian should provide a direction for society and culture by discovering the pure facts and revealing their historical meaning.Based on this idea of history, the social and cultural function of philosophy was challenged. In this chaotic situation that made philosophy face the crisis of identity, Nietzsche's and Dilthey's projects, i.e. the broad and diverse movement of "philosophy of life," became the driving force of the renewal of philosophy in the 19th century.Nietzsche and Dilthey agreed on the issue that comprehensive historiography in its understanding of human beings has created the problem of relativism, which causes "dissolution" and "pessimism" and cannot predict the future of human culture. Therefore, they called for a new philosophy that should reveal the purpose of human culture and support its progress towards reaching its goal. Although they chose a similar path to confirm the cultural authority of philosophy against the results of historical criticism, they arrived at a completely different solution.Nietzsche calls the antidotes against historicism "supra-historical", which includes the art of forgetting history and living in an enclosed and determined horizon; It means having the talent to know when to sense history and when to leave it aside.In his opinion, both of these methods are equally necessary for the health of a person, the health of a nation and culture. Dilthey, unlike Nietzsche, considers history to be an antidote and a cure for the failures of the philosophy of life: If history creates a wound, it must also heal it.
کلیدواژهها [English]
- Nietzsche
- Dilthey
- philosophy
- History
- Philosophy of Life