سید محمد حسینی؛ مهدی منفرد
دوره 19، شماره 1 ، تیر 1400، ، صفحه 63-83
چکیده
این مقاله تلاش میکند ضمن ارائۀ نگرش محتوامحور از نظریۀ حیثِ التفاتی و طرح نظریۀ ایدهآلیتۀ معنا، نظریۀ دلالت و ارجاع هوسرل را بررسی و از این طریق نسبت وجود و آگاهی را ذیل مقولۀ «عینیت»، در ...
بیشتر
این مقاله تلاش میکند ضمن ارائۀ نگرش محتوامحور از نظریۀ حیثِ التفاتی و طرح نظریۀ ایدهآلیتۀ معنا، نظریۀ دلالت و ارجاع هوسرل را بررسی و از این طریق نسبت وجود و آگاهی را ذیل مقولۀ «عینیت»، در پژوهشهای منطقی واکاوی کند؛ چراکه نسبت وجود و آگاهی را باید در نقطۀ تلاقی نظریۀ حیث التفاتی و عینیت جست. این نقطۀ تلاقی در مناط صدق عینیتِ معنا قابل طرح است که بهعنوان نتیجۀ فیصلهبخش نظریۀ دلالت و ارجاع هوسرل عمل میکند؛ به همین دلیل، این نوشته پس از ارائۀ نقد هوسرل از نظریۀ علِّی حیث التفاتی برنتانو، نوعی خوانش قیدی از نظریۀ حیث التفاتی مطرح میکند که نظریۀ خاص حیث التفاتی هوسرل در پژوهشهای منطقی است. مطابق این نظریه، همواره سوژه از منظر خود به اُبژه التفات میکند و این همان منظر قایم به تلقی سوژه خوانده میشود که مشخصۀ ذاتی و حقیقی حیث التفاتی است. سپس نشان خواهیم داد که نظریۀ ایدهآلیتۀ معنا، از نتایج ساختار سهگانۀ حیث التفاتی هوسرل و نگرش محتوامحور حیث التفاتی است. برخلاف ادعای این نظریه که خصیصۀ حقیقی و ذاتی حیث التفاتی جنبۀ پدیدارشناسانۀ آن است، نظریۀ ارجاع و دلالت متناظر با آن، نمیتواند شرط عینیت معنا را برآورده کند؛ بنابراین، نظریۀ حیث التفاتی مبتنی بر نگرش محتوامحورِ نابسنده است.