محسن صبوریان؛ محمدحسین جمالزاده
دوره 20، شماره 1 ، تیر 1401، ، صفحه 95-116
چکیده
در اندیشۀ مدرن، عدالت بهطور عمده فضیلتی برای ساختارها و نهادهای اجتماعی دانسته میشود. در اندیشۀ کلاسیک، عدالت مجمع همۀ فضائل یا بالاترین آن دانسته میشده است و در عین حال، فضیلتی برای جامعه و فضیلتی ...
بیشتر
در اندیشۀ مدرن، عدالت بهطور عمده فضیلتی برای ساختارها و نهادهای اجتماعی دانسته میشود. در اندیشۀ کلاسیک، عدالت مجمع همۀ فضائل یا بالاترین آن دانسته میشده است و در عین حال، فضیلتی برای جامعه و فضیلتی برای انسان بوده است. مسئله پژوهش حاضر بررسی مفهوم عدالت در اندیشۀ اجتماعی فیلسوفان مسیحی قرون وسطاست. همچنین به دنبال آن است که مفهوم و کارکرد عدالت در فلسفۀ قرون میانه را در نسبت با نهادهای اجتماعی بازیابد. بر این اساس، با تأکید بر اندیشۀ اجتماعی پنج فیلسوف نامدار این دوره، جنبههایی از اهمیتیابی مفهوم عدالت واکاوی شده است. در میان فیلسوفان مسیحی، آگوستین بهعنوان آغازگر فلسفۀ نوافلاطونی و آکویناس بهعنوان اوج فلسفۀ ارسطویی مدرسی مورد توجه قرار گرفتند. علاوه بر این، آنسلم بهعنوان متأله برجستۀ مسیحی، اکهارت بهعنوان چهرۀ شاخص در عرفان مسیحی و نهایتاً مارسیلیه بهعنوان فیلسوف سیاسی تجدیدنظرخواه در سلطۀ دنیوی کلیسایی بررسی شدند. در این پژوهش که به روش توصیفی ـ تحلیلی سامان گرفته است، نهایتاً تعاریف و دلالتهای عدالت در اندیشۀ این پنج متفکر قرون وسطایی را در نسبت با پنج مقولۀ «تعریف عدالت»، «ساحت عدالت»، «تقسیمات عدالت»، «تحقق عدالت در جامعه» و «نسبت عدالت و قانون» دستهبندی کردهایم. آنچه در نتیجه مشخص است، این است که اندیشمندان نوافلاطونی عمدتاً به عدالت از منظر فردی نظر داشتهاند و به موازات بازخوانی دیدگاههای ارسطویی، توجه به عدالت از منظری اجتماعی پررنگتر میشود.