سیده اکرم برکاتی؛ یوسف شاقول؛ محمدجواد صافیان
دوره 19، شماره 1 ، تیر 1400، ، صفحه 21-40
چکیده
در مواجهه با متون ادبی، آثار هنری، فیلمها و ... که سرشار از نسبتهای میان استعاره، روایت و کنش هستند، ممکن است همواره این پرسش مهم مطرح شود که نسبت آنها با یکدیگر و نیز نسبت آنها با فهم ما ...
بیشتر
در مواجهه با متون ادبی، آثار هنری، فیلمها و ... که سرشار از نسبتهای میان استعاره، روایت و کنش هستند، ممکن است همواره این پرسش مهم مطرح شود که نسبت آنها با یکدیگر و نیز نسبت آنها با فهم ما چگونه است؟ در پژوهش حاضر برای پاسخ به این مسئله، اندیشۀ ریکور را بررسی میکنیم. نظریۀ ما این است که فهم در تفکر ریکور، از ویژگی استعاری، روایی و کنشمندی برخوردار است. ویژگی استعاری فهم در تفکر ریکور را بر اساس ساختار «بهمنزلۀ» در فهم و درک شباهتها در عین تفاوتها نشان خواهیم داد. در تلقی ریکور روایت و طرح روایی نیز مانند استعاره، امور همگون را از میان امور ناهمگون و متکثر گرد میآورد و وحدتی نظاممند به آن میبخشد. به نظر وی، ابداع و خلاقیت روایی در ارتباط با ارجاع به واقعیت، میتواند منشأ کنشهای فرد و نمودار نسبت فهم و کنش باشد. به این ترتیب، میتوان گفت در اندیشۀ ریکور، استعاره، روایت و کنش از وجوه ذاتی فهم هستند و در فهم، به نحو مبنایی در ارتباط با یکدیگر قرار دارند. از آنجا که وی در حوزة هرمنوتیک، متن و فهمِ متن را به فراسوی نوشتار بسط میدهد، تحلیل این مطلب، ما را از اهمیت نوع مواجههمان با انواع متون، در مفهوم گستردۀ آن آگاه خواهد کرد.