احمد رجبی؛ محمد رضا بهشتی
دوره 14، شماره 2 ، اسفند 1395، ، صفحه 27-45
چکیده
هایدگر در وجود و زمان، مفهوم تناهی را به عنوان یک مفهوم اگزیستانسیالِ ویژه در نظام مفاهیمِ هستیشناسیِ بنیادین به طور مستقل طرح نمیکند، اما در عین حال، معنای هستیشناسانة خاصی را برای آن مفروض ...
بیشتر
هایدگر در وجود و زمان، مفهوم تناهی را به عنوان یک مفهوم اگزیستانسیالِ ویژه در نظام مفاهیمِ هستیشناسیِ بنیادین به طور مستقل طرح نمیکند، اما در عین حال، معنای هستیشناسانة خاصی را برای آن مفروض میگیرد. این تلقیِ خاص هستیشناسانه از تناهی، به مثابة یک وصف اختصاصی برای نحوة وجود دازاین، بر خلاف آنچه در وهلة نخست به نظر میرسد، اولاً و بالذات در نسبت داشتنِ تناهی با مفاهیمی چون یافتگی و افکندگیِ دازاین در میانة موجودات فهمیده نمیشود، بلکه اتفاقاً بر اساس تقدمِ پدیدارشناسانة مطلق دازاین بر تمامیِ موجودات و وقوف به این تقدم در دازاین اصیل است که مفهوم هستیشناسانة تناهیِ در بحث از تقدمِ آینده در زمانمندیِ اصیلِ دازاین، به مثابة «تناهیِ آغازینِ زمانمندی» در حد اشارهای کوتاه، صراحت مییابد. در این نوشتار، مفهوم تناهیِ آغازین، از تلقی متداول و انتیک از تناهی متمایز میشود، به نحوی که بتوان از خلال تفسیر نسبت تحلیل اگزیستانسیال مرگ با گشودگیِ دازاین، تناهی را در معنایی هستیشناسانه، در نسبت با زمانمندی، در مقام شرط امکانِ گشودگی و مواجهه آشکار ساخت.