احمد عبادی؛ الهام السادات کریمی دورکی
دوره 21، شماره 2 ، اسفند 1402، ، صفحه 103-125
چکیده
رسالۀ پژوهشهای فلسفی در باب ذاتِ آزادی انسان (1809)، پژوهشی هستیشناختی دربارۀ آزادی بهمثابۀ ذات بشر است که وجه مثبت و تعیینکنندۀ شر را در ذات آزادیِ انسان تصدیق میکند. شلینگ برای تثبیت کردن امکانِ ...
بیشتر
رسالۀ پژوهشهای فلسفی در باب ذاتِ آزادی انسان (1809)، پژوهشی هستیشناختی دربارۀ آزادی بهمثابۀ ذات بشر است که وجه مثبت و تعیینکنندۀ شر را در ذات آزادیِ انسان تصدیق میکند. شلینگ برای تثبیت کردن امکانِ آزادی (شر) در تمامیت هستندگان، بهعنوان یک کل، تمایز هستیشناختیِ «بیناد» و «وجود» را به میان میآورد. هایدگر این تمایز را از ابداعات فلسفۀ شلینگ به شمار میآورد و در رسالۀ شلینگ در باب ذات آزادی انسان (1936)، آن را «شکاف هستی» مینامد. به نظر او، جایگاه آزادی در نظام شلینگ در بنیادی هستیشناختی تحقق مییابد و پرسش او از آزادی قابل تحویل به پرسش از هستی، بهمثابۀ پرسش بنیادیِ فلسفه است. بر این اساس، هدف مهم مقالۀ حاضر، تحلیل تفسیرِ هایدگر از تمایز بنیاد و وجود بهمثابۀ شرط هستیشناختیِ امکان شر در نظام آزادی شلینگ است. این پژوهش در جستجوی پاسخ به این دو پرسش است که چگونه این تمایز، راه را برای تبیین بنیاد هستیشناختیِ امکان شر میگشاید؟ و چرا برای شناخت این دو اصل، باید به بررسی روح انسانی و ذات آن بهمثابۀ آزادی پرداخت؟ نشان خواهیم داد که چگونه در تفسیر هایدگر از خوانش شلینگ، وی علیرغم نزدیکیِ پذیرفتهشدهاش به این تمایز بنیادین، همچنان فلسفۀ ایدئالیستی، از جمله نظام فلسفی شلینگ را در برداشتنِ گام نهایی ورای ساختارهای بنیادینِ متافیزیک اراده و رهایی حقیقی از سنت متافیزیکی ناکام میشمارد