نوع مقاله : علمی -پژوهشی
نویسنده
آموزگار و پژوهشگر مستقل فلسفه
چکیده
این مقاله به تحلیل تحول دیالکتیکیای میپردازد که سنت پدیدارشناسی را از پروژۀ بنیادین ادموند هوسرل (ناظر بر ساختارهای همهشمول آگاهی) به افقهای انتقادی این سنت (ناظر بر ساختارهای تاریخی و اغلب سرکوبگرانۀ قدرت در زیستجهان) منتقل میکند. این انتقال صرفاً یک جابهجایی مفهومی نیست، بلکه بازاندیشی در خودِ غایت فلسفه است. مقاله استدلال میکند که حرکت از اگوی استعلایی به سوژۀ موقعیتمند، اگرچه گسستی مطلق از روششناسی هوسرلی نیست، ولی بازاندیشی رادیکال در مبانی آن است. پدیدارشناسی برای تحقق وعدۀ بنیادین خود، یعنی «بازگشت به خود چیزها»، ناگزیر است دریابد که «چیزها» همواره در میدانی از قدرت و از خلال حجابهای غیرمعرفتی به ما داده میشوند. مقاله برای ایضاح این فرایند انتقالی، در گام نخست، به تحلیل کلی پروژۀ هوسرل برای بنیان نهادن فلسفه بهمثابه «علمی متقن» میپردازد و با تمرکز بر روش تحویل پدیدارشناختی و مفهوم حیث التفاتی/رویآورندگی، نشان میدهد که چگونه تلاش برای یافتن بنیادی بیمفروض و منزه از تاریخ، ناخواسته بذرهای نقد خود را در خود میکارد و تنشهای درونی آن را آشکار میسازد؛ تنشهایی که در آثار متأخر خود هوسرل در باب زیستجهان نیز مورد تصدیق قرار میگیرند و راه را برای گسستهای بعدی هموار میسازند. در گام دوم، مقاله نقش محوری موریس مرلوپونتی را بهمثابه فیلسوف کلیدی گذار تحلیل میکند و این نکته را برجسته میسازد که او با محور قرار دادن بدن زیسته و بازتفسیر تحویل، راه را برای انتقادیشدن پدیدارشناسی میگشاید. او نشان میدهد که تحویل کامل ناممکن است و همین ناممکنبودن، بهجای آنکه سوژهای محض را آشکار کند، درهمتنیدگی گریزناپذیر ما با جهان تاریخی و اجتماعی را برملا میسازد. مقاله، در گام سوم، قدرت روششناختی پدیدارشناسی انتقادی را از طریق کاربست آن در تحلیل ساختارهای سرکوب به بحث میگذارد. این بخش نشان میدهد که تجارب زیستۀ مرتبط با نژاد، جنسیت و بدنمندی صرفاً تجاربی فردی نیستند، بلکه برآمده از ساختارهای بیناسوژگانی و تاریخیای هستند که افق امکانهای تجربۀ ما را شکل میدهند و گاه محدود میکنند. بدینترتیب، پدیدارشناسی انتقادی از طریق نقد این پیشفرض سادهاندیشانه که جهانی مستقل از تجربه وجود دارد و میتوان آن را به آگاهی درآورد به ما میآموزد که پدیدارها متنوع، خاص و دشواریاب هستند و چون چنین است نمیتو"؛ پدیدارشناسی انتقادی"؛ سوژۀ موقعیتمند"؛ ،"؛ اگوی استعلایی"؛ ساختارهای سرکوب"؛ تجربۀ زیسته"؛ ، "؛ بدنمندی"ان از اتقان معرفتیِ متعلق به قلمرو متافیزیک حضور پدیدارها سخن گفت.
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
From the Transcendental Ego to the Situated Subject: A Critical Turn in Phenomenology
نویسنده [English]
- hossein mesbahian
Independent Researcher and Lecturer in Philosophy
چکیده [English]
This article provides a genealogical analysis of the phenomenological tradition, charting its dialectical evolution from Edmund Husserl’s quest for a pure, transcendental ego to the concrete, embodied subject of contemporary critical phenomenology. The central thesis is that critical phenomenology emerges not as a refutation of Husserl, but as a radical reinterpretation of his methods. This critical turn transforms the phenomenological subject from an ahistorical observer into a historically situated agent, thereby shifting the purpose of philosophical inquiry from securing epistemological certainty to enabling social emancipation. The analysis begins with Husserl’s project of establishing philosophy as a "rigorous science" through the phenomenological reduction (epoche), a method designed to isolate the universal structures of consciousness. It then identifies Maurice Merleau-Ponty as the pivotal figure who, by centering the lived body, transforms the epoche from a tool for bracketing reality into a method for de-naturalizing social norms. This politicized method allows for a critique of the "quasi-transcendental" structures of power—such as colonialism, patriarchy, and heteronormativity—that shape and constrain lived experience. The essay demonstrates the power of this approach through the work of Frantz Fanon on the "racial epidermal schema," Simone de Beauvoir on woman as "the Other," and Sara Ahmed on queer "orientation". Their analyses show how the subject is constituted through oppressive social situations, making a retreat to a pure, pre-social ego impossible. Ultimately, the paper concludes that this critical turn redefines philosophy’s ethical vocation. The act of describing an unjust world becomes inseparable from the project of changing it, repositioning the philosopher as a committed witness tasked with articulating marginalized experiences to foster transformative praxis.
کلیدواژهها [English]
- Critical Phenomenology
- Situated Subject
- Transcendental Ego
- Lived Experience
- Embodiment